اسم کراش رو میذاریم =غلام

دانشگاه اردوی علمی گذاشته اما نمیخوام برم

چون

۱- میخوام پولم رو ذخیره کنم !

۲- من تو دانشگاه با کسی صمیمی نیستم و نونام هم نمیاد ... بعد غلام هم بخواد مثل آینه دق هر لحظه و هر ثانیه با پروین و شهلا لاس بزنه و شهلا از سر و کولش بالا بره ... نمیخوام

۳- چی بپوشم ؟ عینک آفتابی هم که ندارم

۴- نتیجه : آره بهتره همون زیر پتوم بخوابم

.

.

.

۵- استاد منحوس با دوست دخترش هم میان ... اگر رفتم لاو ترکوندن های ایشون رو هم باید ببینم ، که اینجا حالت تهوع میگیرم ... ولی مامانم میگه استادت چون تا این سن مجرد بوده ، مجردی بهش فشار آورده دیوونه شده وگرنه آدم سالم که اینطوری نیست...