۸۲۶🧣

تغییری که ایجاد شده اینه کسی نمیتونه اذیتم کنه !

تو کلاس بودیم و بهمون یک برگه پیشنهاد و انتقاد دادن یکی از خانمها خواست اذیت کنه و هی میگفت میخوام ببینم چی نوشتی گفتم نکن دلم نمیخواد ببینی دو روز بعدش زنگ زد گفت شماره ات رو از منشی آموزشگاه گرفتم و میخواستم معذرت خواهی کنم چون فکر کنم خیلی ناراحت شدی کسی تو کلاس شماره ات رو نداشت گفتم نه اصلا واقعا بهش فکر هم نکردم که حتی بخوام به دل بگیرم !

یا مهر قبل سرپرست نذاشت برم بیرون گفت ساعت دیگه ۱۰ شده گفتم نیم ساعت دیگه مونده میتونم برم بیرون ... در رو قفل انداخت گفت نمی شه برگرد ... دو روز بعدش گفت معذرت میخوام واسه جبران میذارم هر وقت خواستی بری بیرون

مهر سال قبل با یکی از دخترا بحث ام شد مجبور شدم اتاقم رو عوض کنم هیچوقت باهاش حرف نزدم و گفتم اون باید معذرت خواهی کنه اگر کسی اشتباه کرده اون اشتباه کرده و این دختر با اون عظمت و غرورش اومده با من صمیمی بشه -_-

کسی نمیتونه اذیت من کنه جز خدا... حالا مینا جوون شما هم استفاده خودت رو ببر و تا میتونی چوب بذار لای چرخ من ... بعدا خارش تو چشم خودت میره... این فکر میکنه من مثل بقیه ام ... قطعا معذرت خواهی تو رو میشنوم

پ.ن: به کبوتر میگم که چی شده ... اون میگه میدونی قضیه چیه ؟ قضیه شوهر هست اون داره میسوزه

۸۲۵🧣

حالا یکی از استادام گفت چرا به همکلاسیات نمیگی که همچین اردوی علمی هست ؟

چرا باید بگم ؟ اونا که به اندازه کافی خا****** هستن تا گلیمشون رو از اب بکشن ... کی شده به همکلاسی شون درباره استخدام آزمایشگاه ها یا بیمارستان ها بگن؟ وقتی ببینن همکلاسی شون شده رقیب شون یادشون میوفته عاشق استادشون بشن ...چرا باید بگم؟ اگر نخوام حتی اسم بنویسم ... چرا باید براشون فرصت پیشرفت درست کنم ؟ واقعا چرا باید خیر این ادما رو بخوام؟

۸۲۴🧣

دلم میخواد همه ی فیلمهای کانال های شیرینی پزی یوتیوب رو نگاه کنم ...

آنچه گذشت :

من بالاخره یک جایی رو مصاحبه قبول شدم !

چگونه ؟ روز قبل از ولنتاین صاحب کافه گفت با سینک و ظرفشویی مشکلی نداری ؟ گفتم نه . اونم گفت من عجله دارم چون فردا واقعا شلوغه لخاطر ولنتاين اگر نمیای اشکال نداره بهم بگو ولی بی خبر منو نذار اگر یک هفته هم اومدی و فشار کاری زیاد بود اشکال نداره فقط بهم زنگ بزن و نه اینکه بی خبرم بذاری یا بلاکم کنی ... گفتم نه اوکی هستم و نکته مهم آخر گفت لباس سفید رو بعدا برات میگیرم گفتم خودم روپوش ازمایشگاه دارم ... گفت خب اینو بپوش برات بعدا لباس مخصوص میگیرم

فردا صبح اش رفتم کافی شاپ ( کافی شاپ نبود اون قسمتی که من بودم بیشتر شبیه کارگاه شیرینی پزی بود و اصلا مشتری نمیومد تو قسمت کارگاه و همه مشتریا سمت کافی شاپ بودن... یکی از خانمها همه قسمتها و ظرفها و بانکها ( محل نگه داری وسایل با ماده خاص) رو نشونم داد ... گذشت تا ساعت دو عصر شد اون لحظه رفتم قسمت بیرون و ی پسری رو دیدم ظرف بدست وایساده انگار کیک خورده یا همچین چیزی و منتطره تا حساب کنه ... اما من گیج نگاه میکردم میگفتم این اینجا تو این قسمت چیکار میکنه ؟! ودف! اصلا تیپ اش چرا شبیه المانیاست تا ایرانیا ؟!

بعد از اون ی ظرف کریم کاکائو رو برداشتم و داشتم کاغذها رو چسب میزدم ی لحظه روپوشم رو نگاه کردم دیدم کلی کریم کاکائو چسبیده ... خیلی صحنه ناراحت کننده ای بود چون من این روپوش رو خریدم تا تو آزمایشگاه تشهیص طبی بپوشم هیچ وقت فکر نمیکردم تو ی کارگاه قنادی کار کنم ... ناخن زدم زیرش که مثلا تمیز برش دارم اما بدتر پخش شد قرمز شده بودم روز اول بود خیلی معذب بودم همه هم رو میشناختن ... جو اش خوب بود ... یکی از خانمها اومد گفت تاشی ین میشه راحت باشی ؟ انگار این حرفش کافی بود تا من کرور کرور گریه کنم ( الان که یادم میاد میبینم خیلی نازک نارنجی بودم :/)

خیلی چالش برانگیز بود اینکه اگر یکی از همکلاسیا ببینه چیکار کنم ؟ اگر بابام بدونه چقدر ناراحت میشه ؟ اگر پسر خاله بدونه چقدر گریه میکنه ؟ بعد میگفتم نه نه ... هیچی نمیشه واسه ثبت نام اردو پول لازم دارم میتونم دووم بیارم

تا ساعت چهار تموم شد و نفر بعدی اومد ... حس میکردم تک تک نقاط کف پام خار هست و حین راه رفتن گوشیم رو چک میکردم و دیدم کد نوبت آزنایش خونم هم اومده و باید برم تست خون بدم

کدوم آزمایشگاه میرفتم ؟ آزمایشگاه فرشته که واسه استاد **** هست که عمرا برم ... آزمایشگاه دکتر الوند ... اینم دوست دختر استادم و همه هم کلاسی های خ****م اونجا رو گرفتن اینکه مجبور شدم برم تو کافی شاپ کار کنم بخاطر عاشقی ایناست ... تنها میمونه آزمایشگاه خرد ... اینم رییسش گفت حتما خبرت میکنم اما رنگ نزد وقتی خودم دوباره رفتم سوپر وایزر پر رو اش گفت ما آدمی که سابقه کار نداشته باشه رو نمیگیریم ... خرد دور بود اما رفتم خرد

عصبی بودم ناراحت بودم تمام بدنم درد میکرد هر قدمی که برمیداشتم از پا درد گریه میکردم

رسیدم آزمایشگاه ...موقع خون دادن گفتم شما تازه کار هستین ؟ اگه تازه کارین نمیخوام شما ازم خون بگیرین ... با لبخند گفت چرا ؟ گفتم بار قبلی همکارتون خیلی بد رگ پیدا کرد و تا چند روز دستم درد میکرد

گفت شیفت صبح اومدی کدوم اتاق بود ؟

گفتم اره شیفت صبح اتاق ۳

گفت دختری که موهاش رو رنگ میکنه ؟

گفتم تو میخوای گزارش همکارت بدی؟؟

گفت تو گزارش در نظر نگیر باید بعصی وقتها اخطار بگیری تا بهتر بشی

حالا من تو ذهنم آره برو گزارش اون بچ رو بده تا رییست بفهمه ی مشت *** رو جمع کرده

گفتم موهاش رنگ بود و ناخون هاشم....

گفت کاشته بود درسته ؟

گفتم آره

گفت من معذرت میخوام از طرف همکارم

...

وقتی رسیدم خوابگاه تا غذا خوردم ساعت شد ۶ درحالی که درس نخونده بودم ، نخوابیده بودم

به نونام گفت روز اول کاریت چطور بود؟ گفت کلی گریه کردم چون گفتن تو بلد نیستی رگ عادی رو پیدا کنی چون بیمارستان پول بهم نمیداد دو جا کار میکردم ... مثلا الان جام بهتر شده چون داخل اورژانسم ۱۲ ساعت رو باید سرپا باشم باور کن منم خسته میشم

گفتم کاکئو چسبید به روپوشم... گفت عادیه تو کافی شاپ ! ... گفتم من گریه کردم ... اون روپوش رو خریده بودم بخاطر آزمایشگاه این همه درس خوندم که آخرش اینجور بشه ... گفت هر جا که لازمه محیط مثلا استریل و تمیز باشه باید لباس سفید بپوشی

گفتم من میتونم فشار کاری تو کافی شاپ رو تحمل کنم اصلا چیزی نیست من دارم بخاطر این گریه میکنم که میگم اگر تو حس میکنی ی عزتی داری اگر نداشته باشی چی میشه ؟ بابا نمیدونه من امروز کجا بودم اگر بدونه قطعا ناراحت میشه اینه که نمیتونم ادامه بدم ... گفت ببین اگر منم بودم و حس میکردم یکی از همکلاسیام تو کافی شاپ منو ببینه خیلی حالم بد میشد که اونا همه به ی درجه ای رسیدن و منم آشغال کافی شاپ میبرم بیرون

... یک لحظه رفت بیرون ... تا به کل خانواده گفته امروز چی شده !

داداشم رو دیدم گفت بخاطر پول خودت رو اذیت نکن ... کاری رو انجام نده که ارزش تو نیست منم ی زمانی این کارها رو انجام میدادم چون مجبور بودم و الان سی سالم نشده و زانو درد گرفتم

در اخر زنگ زدم گفتم نمیتونم بیام ببخشید فردا ولنتاین هست و پیک کاریتونه زنگ زدم که بدونید

۸۲۳🧣

شما هم مثل من فکر میکنید وقتی آرایش میکنید زشت تر میشید ؟

۸۲۲🧣

حس میکنم این ماهک خانم با دوست پ اش رابطه داره چون نوشتم اگر رابطه دارید احتمال دیورس شدن بعد ازدواج ۱۶۱ درصده بهش برخورده

ماهک خانم بخدا رابطه داشتن عادیه الان همه رابطه دارن تو ناراحت نباش تو استثنایی 😁😃

🙋‍♀️

متن ۸۱۹ از من نیست اولش با " شروع شده

مگه من آمار در آوردم؟! دانشگاه آمریکا تحقیق کرده و گراف زده

خانم ماهک اگه راست میگی اون کامنتت رو با احترام شروع میکردی و با دلیل و منطق جواب میدادی ... مثل من که رفتم تحقیق یک دانشگاه رو نشون دادم

باور کن جز خط اول کامنتت رو هیچیش نخوندم ۳۵ خط رو الکی الکی تایپ کردی و قرار نیست تاییدش کنم هر وقت با سند اومدی منم تایید میکنم

+

سعی کردم کامنتت رو بخونم ولی سردرد میشم تو رو خدا چرت و پرتهای تو ذهنت رو تو هر مبحثی جایی عنوان نکن ... حداقل مردم بلاگفا آرامش داشته باشن

۸۲۰🧣

میخوام جابه جا بشم و ادرس عوض کنم و پروفایل رو خاموش کنم ... اره اینگونه و خدافظ تون 💫

میخوام ناپدید بشم و از دسترس خارج بشم چون برادرم اینجا رو شروع کرده به خوندن و خوشش نیومده از داستان کام ... اینو میگم که اگر فردا بیدار شدید و نبودم شوکه نشین هستم اما نیستم احتمالا اسمم نقطه بذارم که قابل سرچ نباشه ... غم فراق نخورین گریه نکنین در نبودم ...آجی تون هست( بدم میدا از این کلمه آجی ... ولی حداقل ازتون بزرگترم هم سن هم نیستیم )

۸۱۹🧣

دانشگاه رو بیخیال من قراره ترک تحصیل کنم تو ایران اونم بعد از لیسانس

حالا بیاید ببینید چی پیدا کردم !

"

یک مسئله مهم در دوام ازدواج چیزی هست به اسم هایپرگامی. یعنی مرد باید از نظر اقتصادی و جایگاه اجتماعی از زن بالاتر باشه.

شما هزاران بار دیدید که مردی از اروپا میره یه زن از ایران میگیره اما برعکسش به ندرت هست. هزاران بار دیدید که یک مرد میره دختر فقیرتر از خودش رو میگیره اما برعکسش به ندرت هست. چون زن ها به مرد پایین تر از خودشون میلی ندارن.

این موضوع تو ازدواج های بین المللی خودش رو توی جایگاه پاسپورت! هم نشون میده! یعنی احتمال موفقیت ازدواج یک پسر ایرانی با یه دختر المانی خیلی کمتر از احتمال موفقیت ازدواج دختر ایرانی با پسر المانی هست!

در زمینه مالی هم همینطور! وقتی به خانم پول زیادی میرسه یا مثل این اقای xx ما خونه رو به نام خانم میکنید ( آقای xx مثال هست )و جایگاه مالی زن از مرد بیشتر میشه دوباره مشکل ایجاد میشه!

طبق تحقیقات انجام شده میزان ثروت مرد حتی در میزان ارضای جنسی خانم هم تاثیر داره و وقتی ثروت زنی از مردش بیشتر میشه حتی میل جنسیش هم از بین میره!

طبق امار ۸۰ درصد درخواست های طلاق از طرف زن هست.

خیلی راستش نیازی به شناخت فرهنگ نبود از نظر من! آقای xx که ازدواج بین المللی داشت به عنوان یک آفای ایرانی دست خودش رو خالی کرد و تفنگ پر رو داد دست خانمش!

خودش هم گفت که خانمم خونه رو که داشت. یه پول کلان از ارث پدرش که داشت من رو میخواست چیکار.

متاسفانه باید بگم که در مورد خانم ها برای شروع ازدواج اول attraction مهم هست و بعد Need

اما چند سال که از ازدواج گذشت و جذابیت اولیه از بین رفت فقط Need هست که تضمین ادامه ازدواج هست.

....

در تمامی موارد استثنا هست

بگردید تو ذهنتون استثناش رو پیدا میکنید.

اما باطل کننده استدلال من و نتایج تحقیقات و امار نیست!

ما گور خری داریم که راه راه نباشه. اما گورخرها عموما راه راه هستن و امار این رو نشون میده!

....

جردن پیترسون یه حرف جالبی یه بار زد

گفت به ازای هر 16 واحدی که میره روی ضریب هوشی خانم ها (بعد از عدد ۱۰۰) حدود ۴۰ درصد احتمال ازدواج خانم کاهش پیدا میکنه! چون مثلا یه خانمی که دکتری داره هرگز نمیره با یه مرد لیسانسه ازدواج بکنه!

فرض کنید شما یه خانم نابغه هستید با ضریب هوشی ۱۵۰! کمتر از یک درصد مردهای جهان از شما باهوش ترن!

اما مردها این مشکل رو ندارن و به راحتی با هر طبقه ای ازدواج میکنن

البته این فرمول کلی و توضیح دهنده همه چیز نیست

گاهی اوقات یک فردی کلا روانیه!!!

اما طبق مشاهدات این داستان هایپرگامی بالای ۸۰ درصد موارد دوام ازدواج ها رو خوب توضیح میده

من رو نزنید یه وقت ها 🙈

اتفاقا خانم ها عموما اصلا انعطاف پذیر و مهربان و دلسوز نیستن

اتفاقا شدیدا دو دو تا چهارتا میکنن و به فکر منافعشون هستن.

یه ضرب المثل جالبی هست که میگه:

مردها منطقی فکر میکنن اما اخرش احساسی تصمیم میگیرن

زن ها ولی احساسی فکر میکنن اما اخرش منطقی عمل میکنن

یا نکته دیگه اینکه خانم قبل از ازدواجش رابطه نامشروع نداشته باشه و رابطه جنسی برقرار نکرده باشه یه کتاب هست به اسم rational male نوشته rollo tomassi بخونی توش تمام این نکات رو گفته

تو مقالات خیلی خیلی زیادی ثابت شده که رابطه جنسی قبل از ازدواج احتمال طلاق رو بالا میبره

این جمله جالب هست:

people with premarital partners are 161% more likely to dissolve their marriages compared to people who tie the knot as virgins. In other words, premarital sex increases the chances of divorce between twofold and threefold.

افرادی که شرکای قبل از ازدواج دارند در مقایسه با افرادی که به باکره هستند، 161 درصد بیشتر احتمال دارد که ازدواج خود را به طلاق بکشانند. به عبارت دیگر، رابطه جنسی قبل از ازدواج شانس طلاق را بین دو تا سه برابر افزایش می دهد.

پ.ن۱: آمار و نمودار ها در باره ۱۶۱ درصد از این سایته

https://attheu.utah.edu/facultystaff/premarital-sex-and-divorce/

پ.ن۲: حالا من از کجا یکی پیدا کنم که قبل ازدواج با یکی رابطه نداشته باشه ؟؟؟

۸۱۸🧣

چگونه شد :

نمیدونم خدا رو شکر کنم یا نه ... ظاهرا ژورنال کلاب رو استاد منحوس ( استادی که ترم قبل باهام لج افتاده بود و جزو هیئت علمی نیست ) برگزار میکنه ی گروه زدن دوست دخترش هم داخلشه ... حالا قراره بریم با یکی از استادای که جزو هیئت علمی هست صحبت کنیم تا برگزار کنه

آخه اگر من تو این برنامه شرکت کنم چون استاد منحوس جزو هیئت علمی نیست امضاش به درد نمیخوره و واسه اردو رفتن هم مفید نیست امضای یک استاد از هیئت علمی رو میخوان :]

نمیدونم چی بشه ... خیلی دلم میخواد به اردو برم ... چون رزومه کاملی ندارم اگرررر بتونم این اردو رو برم مثل یک امضای درخشان تو رزومه ام میمونه و حداقل اگر جایی نبوده باشم این اردو میتونه خیلی خیلی خیلی منو جلو بندازه

۸۱۸🧣

بعد امروز و چند روز دیگه مراسم داریم و مادرم گیر داده باید بیای مراسم وقتی تو نیای کسی رو نبینی چجوری باید از یکی خوشت بیاد چجوری باید ازدواج کنی وقتی هیچ جایی نیستی اصلا چجوری یکی تو رو ببینه ؟!

عاه خدایا وسط این بی پولیم شوهر رو کم داشتم🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️

۸۱۷🧣

قراره واسه ی اردویی ثبت نام کنم یکی از شرط هاش اینه داخل جلسات ژورنال کلاب دانشگاه شرکت کرده باشی

از اون طرف واسه ثبت نام اردو پول زیادی لازم هست ( زیادم نیست من ندارم ) از اونجایی که تو همه مصاحبه ها رد میشم و خیلی ناامید بودم که از کجا باید پول ثبت نام رو بیارم ... خیلی یدفعه ای صاحب یک کافی شاپ بهم پیام داد و منم خیلی خوشحال گفتم حتما مصاحبه رو میام و چند ساعت بعدش یکی از دانشجوها پیامم داد که قبل از مصاحبه کافی شاپ باید برم درباره برنامه ریزی ژورنال صحبت کنیم... حتما هم من باید باسم چون ایده اش رو من دادم و بقبه دانشجوها اندازه برگ تره چیزی از ژورنال کلاب نمیدونن

اگر سر کار نرم چجوری باید اردو رو ثبت نام کنم ؟ چجوری باید دندون پزشکی برم یا خرج خوابگاه ؟ ... اگر سر کار برم وقتی ژورنال کلاب نرم چجوری اصلا صلاحیت ثبت نام ندارم

حس میکنم دور تا دورم دیواره نه راه پس دارم نه پیش ... انقد فکر کردم که سردرد شدم

۸۱۶🧣

پسر خاله رفته از دوست و همکاراش بپرسه " خواهرم بیکاره ... کاری جایی سراغ ندارین ؟؟

جواب اونا : داخل فرودگاه نیرو میخوان اما چون پسرا دختراش خیلی صمیمی هستن منکه ی مرد هستم اگر به جات بودم هیچ وقت غیرتم اجازه نمیداد خواهرم همچین جایی باشه -_-

حالا پسرخاله هم قیافه اش رو عین گربه شرک میکنه و میگه : من واقعا معذرت میخوام اومدم کار واست پیدا کنم اما بهم گفتن بی غیرتی

گفتم تو میگفتی حالا شما کار پیدا کن فکر اونجاش هم میکنیم

پسرخاله : به خدا من بهشون گفتم از تو بخاری واسه این کارا در نمیاد ، اصلا خواهرت صبح تا شب تو بیمارستان اصلا اینجوری نیستین

...

چقدر **

۸۱۵🧣

"یاد اون دانشجوی ایرانی افتادم که با استادش مشکل داشت
یه مقاله نوشت که توش از یه متد استفاده کرده بود
اما چون خیلی از استادش لجش گرفته بود و استادش خیلی اذیتش کرده بود اسم متدش رو تو مقاله سابمیت شده گذاشت کله پاچه 😎 "

پ.ن: فکر میکردم فقط خودمم که با استادم مشکل دارم ... انگار ی بیماری واگیر داره😭😭😭🤣🤣🤣🤣🤣😭😭😭🤣🤣🤣

.

.

.

البته اگر قصد ادامه تحصیل دارین به استادای خوب فکر کنید تا اونها جلوتون قرار بگیرند

۸۱۴🧣

کلاس آزمایشگاه داشتیم و انواع بافت های انسانی رو بررسی میکردیم دو تا خانم بودیم و یک آقا ... با میکروسکوپ کار میکردم و نورش کم و زیاد میکردم که آقای همکلاسی گفت روی یکی از بافت ها نوشته شده کام ! کام یعنی چی ؟!

من اون لحظه پشت میکروسکوپ خشکم زد و پیشخودم گفتم ...نه ... شوخی میکنه مگه میشه آقا باشی و ندونی کام یعنی چی ؟!

دید من جواب نمیدم از خانم کناریش پرسید کام یعنی چی ؟

من اون لحظه : بگم ... بگم ؟؟ زشت نیست ؟ مگه کام به مایع اسپرم نمیگفتن؟ مگه نمیگفت زبان انگلیسیش خوبه پس چطو نمیدونه کام چیه ؟ ... ولی اگه کام اون کامیه که من میدونم چرا قرمزه ؟ یعنی نمونه بافت رو اشتباه نام گذاری کردن ؟؟؟؟؟؟

و در آخر گفتم اصلا به من چه ... چرا من باید جوابش رو بدم

.

.

.

تاااا گذشت و استاد از جلسه برگشت و از استاد پرسید استاد کام چیه ؟ استاد گفت کام دهان ... سقف دهان دیگه

پ.ن: خوب شد نگفتم -_- دیگه کی میتونست جمع اش کنه ... ولی تو رمانهای انگلیسی این بی ناموسا کام مینوشتن -_-

۸۱۳🧣

امشب یکی از همکلاسیام استوری گذاشته و منم داخل عکسش هستم ... چرا این قیافه رو گرفتم ؟؟!!!!؟؟؟!!!؟؟؟

امشب از همه جا داره بهم حمله میشه

پ.ن: مینا میگه من تو هیچ عکسی نمی ایستم حتی وقتی مامانم بهم میگه بیا عکس بگیریم جوری عکس میگیرم که نصف صورتم پیدا یاشه یا اصلا عکس نمیگیرم تا موقعی که برم عمل کنم ...

الانم من

۸۱۲🧣

با معلم زبانمون حرف میزدم گفتم راستی دوباره مصاحبه رفتم گفت چی شد ؟ ومنم از جزئیات گفتم و اون ی لحظه گفت وایسا وایسا و حرفهاش رو زد

مستقیم بهم چیزی نگفت اما لب کلامش این بود تو رد میشی ( در واقع همه اینو بهم میگن رد میشی و قبول شدنت خودمعجزه هست )

حیف کرور کرور اشک ریختم

۸۱۰🧣

۱- یکی از قانون های خوابگاه مون اینه که بعد از ساعت ده شب اصلا در رو برات باز نمیکنن

پس اگر یکی به خاطر مشکلی ساعت ده و نیم برسه خوابگاه باید چی بشه ؟ کجا باید بره ؟!

۲- یکی از قانونای دیگه اینه هیچ کس نباید غیر از پیک و اسنپ و پست مرد دیگه ای رو جلو در خوابگاه ببینه ، حتی پدر و برادر ... میگن اماکن گیر میده ، از اون بدتر همسایه ها اعتراض میکنن و میگن از کجا معلوم واقعا پدر یا برادر شون باشه

حالا برادر سینگل من هر دفعه که میخواد منو زیارت کنه دقیقا میاد جلو خوابگاه از ماشین یا موتور پیاده میشه ، جلو دوربین تکیه میده به ماشین پدر پاش رو میندازه رو پاش ... این هر دفعه همین جوری میکنه و منم هر دفعه میگم حداقل ده متر برو جلوتر تا تو دوربین نباشی و بهش برمیخوره و میگه چرا نمیتونم خواهرمو ببینم ... عاه خدایا

۳- گاد مدیر خوابگاه باز اومده داره ظرفهای بچه ها رو میفروشه ... آذین میگه میدونی من تو دوره دانشجویی چادر میزدم اما بخاطر آدمایی مثل مدیر خوابگاه که ذات کثیفشون رو پشت این چیزا قایم میکنن تصمیم گرفتم چادر سرم نکنم

۴- به دعاتون نیازم ... دوباره رفتم مصاحبه برای هتل ... واقعیتش رییسش بی میل بود ... نمیدونم شاید معجزه شد

۸۰۹🧣

صبح خود را با صدای گوشی رییس خوابگاه مبنی بر اینکه " ندارید بچه هاتون آهنگ های BTS گوش کنند ... " بیدار شدم:"/

خواب بودم دلیل هاشون رو میشنیدم ... "بچه ایرانی نباید گوش کنه چون این گروه کاسه ای زیر نیم کاسه داره ، رفتن سازمان ملل شعر خوندن ( بقیه خواننده ها هم رفتن!) "

آهنگ هم میگن نباید گوش کنیم ...

۸۰۷🧣

رییس خوابگاه مون از اون خانمهای بسیار با حجاب از اینا که دستمال رو حجابی میبنده و گیره میزنه و ساق دست میزنه ، چونه بند میزنه

خلاصه

یکی از بچه ها قابلمه تفلونش تو آشپزخونه بوده انگار شسته نبوده و سرپرست برش داشته ... امروز دختره به رییس خوابگاه گفت ظرف تفلون مامانم بود فقط دو روز آوردم کیک درست کنم اما نیستش ! رییس هم گفت آره فروختمش چون گفته بودم ظرفی تو آشپزخونه اونم بعد از ساعت ۱۲ نباشه

و بعد گفته اگر من ظرفتون یا وسایلتون رو میفروشم پولش رو برای خودم برنمیدارم ... میدم گل و گلدون میخرم که حلال باشه

پ.ن: خیلی مسخره هست خیلی...

۸۰۶🧣

سریالهای ژانر مدرسه ای عاشقانه ژاپنی چگونه هست ؟

سریالهای آمریکایی و هالیوودی ... اون سریالهای مدرسه ایش جوری هست که هیچ کدوم خجالت نمیکشن و راحت و بدون رودربایسی حرفهاشون رو میزنن اما سریالهای ژاپنی اینطوری نیست دخترا و پسرا اونقدر پررو نیستن باید صبر کنید کراش زدن شون رو ببینید ، برخورد های کوچیک و جرقه زدن ها رو ببینید ، محبت شون به هم دیگه رو ببینید

دقیقا منو یاد خودم و محیطی که توش هستم میندازه ... البته شاید خلق و خوی شما با من فرق میکنه و تو دو ثانیه یخ تون با طرف مقابلتون آب میشه مثلا پسری که از مهستی خوشش اومد در عرض یک هفته قرار گذاشتن که خونه بگیرن و آب شنگولی سرو کنن ... شما رو نمیدونم اما من نه اونقدر پررو ام و نه ... خلاصه اگر من تو شرایط مهستی بودم پنیک میکردم ...

۸۰۵🧣

مامانم تو واتساپ فیلم ی دختر خیلی خوشگلی فرستاده ... اینطوری که وای دختر رو ببین چ خوشگله

حس میکنم این ویژگیم که هر جایی چه تو اینستا همه در حال اسکرین شات گرفتن از دخترام بخاطر مامانم هست 🤦‍♀️ 😬😬😬

عکس ی نفر رو نشونش دادم گفتم تا حالا این بازیگر ایرانی رو ندیده بودم خیلی خوشگله مگه نه ... از گوشی خودش عکس دختری رو که اهنگ میخوند رو نشون داد گفت ببین این خوشگله ، اونی که تو گوشیته فقط یکم چشماش خوبه🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️

۸۰۴🧣 خانم هاشمی

یک سریال ژاپنی نگاه میکردم و یک دفعه پسر داستان گفت

سلام خانم هاشمی !

گفتم عه چه جالب... اینا هم خانم هاشمی دارن ؟!

ولی زیرنویس رو که با دقت نگاه کردم " هاَشیمتُ" با اُ بسیار کشیده بود

۸۰۳🧣

عروس های شما هم وقتی آنفولانزا میگیرن شوهرشون (برادرتون) میگن حتما چشمش زدن ؟

هعی ... من موندم کی بیکار بوده اینو چشم بزنه تا گلو درد بگیره ، گلو درد چه ربطی به چشم خوردن داره ؟!

۸۰۲🧣

باورم نمیشه رابطه ام با کبوتر تمام شد

رو چی بحث کرده باشیم خوبه ؟

دوستش

من از دوستش حرفی نزدم و اون خیلی اصرار کرد دوستم چی گفته گفتم اونجوری که فکر میکنی نیست ... بعد اون از همین حرفم بدش اومد و گفت نه دوست من خداست

و تمام

گردنبند هم دست خودش بود ...

پ.ن: میدونین وقتی ی نفر تعریفتون رو بده و خودتون باور داشته باشین حرفاش دروغه... حسش میکنین (من حسش میکنم میدونم که حرفاش از ته دل نیست :/) و این کبوتر که تا آخرین لحظه ازم تعریف میکرد ... الان حس اینو دارم که هندونه گذاشته زیر بغلم ...

۸۰۱🧣

بدم میاد از اینایی که دوستاشون رو خدا میدونن ... ای بدم میاد

۸۰۰🦥

حالا همه چیز برعکس شده من از کبوتر میپرسم گردنبندی که دادی کجاست اون میپرسه مینا چی گفته ... الان نمیدونم جفت پا برم داخل دوستی چند ساله خودش و مینا و پته مینا رو بریزم رو آب درحالی که خودش خبر داره و روزی که فهمید مینا چی گفته موز استوری گذاشت

.

.

.

اخه دوستی شما چه ربطی به من داره

میگه کی گفت وسایلی که بهت دادم رو دور بریزی ؟

گفتم مینا گفت

میگه مینا همچین چیزی نمیگه

( برو دوست جون جونیت رو بشناس بعد بیا منو بازخواست کن والا)