۵۶۷🐡

سریالهایی که دیدم :"]

۱- قلب های بنفش... آمریکایی ،نظامی ، عاشقانه ، خوانندگی ... چیز میز نظامی ندیدم ، ، قرار بود عاشقانه باشه اما نبود ! بیشتر از همه به خوانندگی دختر داستان توجه کرده بودند و خیلی بی خود بود :]

ایده این داستان رو داخل سریال هپینس دیده بودم ، اونجا دختر و پسر هر دو نظامی بودن و میخواستن دولت رو دور بزنن و خونه از دولت بگیرن که یدفعه ویروس زامبی شروع شد و... اما داخل پرپل هارت ( قلب بنفش) پسره اصلا نمیتونستم درکش کنم ... ریلی ... مگه همه چیز خوشگلیه ! ی بازیگر درست بیارید :/

۲- آخرین بازمانده ... هیجانی ، زامبی ... داخل شروع سریال میگه ویروس خطرناک نیست ، خطرناک اینه که دمای کره زمین افزایش پیدا کنه و انواع قارچها جهش پیدا کردن و زامبی ها به وجود اومدن و ی نفر پیدا شده و میخوان ازش واکسن درست کنن و بادیگارد دختره بخاطر حفظ جون دختره که میخواستن از مغزش نمونه برداری کنن و بکشنش اما دختر رو فراری میده ... ان شاءالله فصلهای بعدی بیاد ببینیم قارچ و زامبیها چطور شدن

* ی چیز مهم رو که تازه خبرش بدستم رسیده رو باید همین الان بکم و ثبت کنم :

اون روز تو خونه بودم ، داداشم نگام کرد و گفت موهات خیلی زشتن ... گفتم مردم آرزوی موی منو دارن :") گفت احمق کم نیست موی فر تصورش هم وحشتناکه ... موی من والا معلوم نیست فازش چیه ! اولش صافه آخرش فر درشته :/ ... حالا داداش ژان دختری رو میخواد که موهای دختره فرّش میلی متری هست :"] ... قربون کار خدا برم 💜🥰

۳- تئوری بیگ بنگ ، وقتی مادرت رو دیدم ، فرندز ، .... کمدی ... من اصلا نمیتونم سریالهای کمدی آمریکایی رو درک کنم ! اصلا نمیفهمم کجاش خنده داره و به چی باید خندید ! انگار به ی مسائل فرهنگی خودشون اشاره میکنن و میخندن ... و من فقط گیج تر نگاه میکردم و هیچی متوجه نمیشدم :/

۴- آجوشی من (آقای من) کره ای درام ، زندگی کارمندی ، خیانت ... تین ایجری و هیجانی نیست پس ممکنه واقعا خسته بشید ! زندگی سه برادر رو نشون میده اما فقط زندگی یکی از برادرها رو نگاه میکردم بقیه جالب نبود ...

مرد داستان (آجوشی )کارمند خیلی خوبی هست اما رییس شرکت و خانمش ریختن رو هم و میخوان که از کارش اخراجش کنن

داخل ی قسمت خیلی ناراحت کننده اش آجوشی به بارمن (؟!) گفت تو میگی من چیکار کنم ؟ تظاهر کنم از خیانت زنم چیزی نمیدونم و به زندگی مون ادامه بدم ؟ بارمن گفت من اوایلش تظاهر میکردم چیزی نمیدونم چون زنم رو دوست داشتم اما بعد از مدتی این فکر و خیال ها که یعنی اون مرد چطوری با زنم انجامش میداد و چیکار میکردن و... نمیذاشت آرامش داشته باشم پس طلاق گرفتیم و زنم رو رها کردم تا از اینهمه خودآزاری خودم رو نجات بدم :"(

قسمت ۷: میشه شکست خورد و بازم شاد بود ... این یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های من هم تو زندگی بوده؛ این که اگه موفق نشم چی؟ یعنی دیگه هیچ‌وقت نمی‌تونم خوشحال و خوش‌بخت باشم؟

دختر نقش اول فوق‌العاده بازی کرده!

وقتی اون چهره‌ی بی‌حس و نگاه توخالی و بی‌رمق دختر رو می‌دیدم ، وقتی می‌دیدم گاهی تا چه حد می‌تونه خطرناک باشه، با خودم میگم: آره، این چهره‌ی کسیه که دیگه چیزی برای از دست دادن نداره.اونجا که دختره میگفت آجوشی من تو رو دوست دارم و از پشت گوشی به نفس کشیدن های آجوشی گوش میداد و میگفت آجوشی تو مرد خوبی هستی ...خیلی احساسی بود .

این سریال انگیزشی نیست، ولی این طوری هم نیست که دستتون رو یکهو در یک سردی و تلخی گزنده رها کنه… چیزی که در نهایت احساس می‌کنید، موجی -هر چند کوچک- از حمایت و امنیت و سوسویی از امیده...

این سریال رو پیشنهاد میکنم به شرطی که در ارامش و خوش حالی ببینیدش وقتی که حداقل ده تا بیست تا کتاب خونده باشید و بیشترش روانشناسی باشه و خودتون هم تا حد متوسط بشناسید …موقع نفرت و ناراحتی نبینین…تا بتونید معنای عمیق و قشنگ سریال رو درک کنید….پایان این سریال نه میشه گفت شاده نه غمگین ،دقیق بخوام بگم پایانش الهام بخش و امید دهنده بود.

* ی خواننده بعضی وقتها تو سریال اول صدای نفس کشیدنش میومد و بعد شعر رو میخوند ... اون خواننده همون دختر نقش اول بود !!!

۵- your honor ... آمریکایی ، وکالت ، جنایی ، ق* تل ... ی روز ی پسر بلند میشه و پشت فرمون ماشین حمله آسم بهش دست میده و پسر رییس گنگ شهر رو زیر میکنه و نشون میده ی پدر تا چه حد میتونه زندگیش رو برای نجات جون پسرش به خطر بندازه ... شاید تا قسمت ده نگاه کردم اما واقعا دیگه خسته شده بودم همه چیز تکراری و خسته کننده شده بود انقدر که دیگه برام مهم نبود قسمت آخر چی میشه :/

و بدتر از همه صحنه های خشن اش که دور از انسانیت بود زیاد بود ... مثلا اون قسمت که سگ شون مغز انسان تو خونه بالا آورد و قیافه من اینجوری بود ودف ؟! اینجاش دیگه ترسناک هم بود اینکه آدمای اون خونه چقدر میتونن ترسناک باشن

۶- بریکینگ بد ... اینم صحنه خشن خیلی داشت ... واقعا صحنه خشن شون غیر انسانی بود ... فقط سه قسمت اش رو دیدم

۷- shadow beauty... کره ای ، مدرسه ای ،مختص برا دخترا ... هعی بد نبود ، چیز باحالی نبود ولی یکم واسه استراحت دادن به مغزم و فراموش کردن برکینگ بد ، یور هونور خوب بود

قضیه اینه ی دختری عکسای خودش و خواهرش رو میکس میکنه و فوتوشاپ میکنه و با تصویر جدید اکانت اینستا با ۷۰۰ کا ممبر درست میکنه همه چیز خوب بود تا اینکه واقعا ی دختر با همین شکل وارد مدرسه اش میشه و...

۸- lighting up stars ... چینی ، درام ... داستان درباره پسری هست که شغل خانوادگیشون غسل دادن مرده هست ( البته اونا شستن مرده رو ندارن در واقع آراستن فرد فوت شده رو دارن ) پسر داستان زندگی آرومی نداره قراره پدرش مغازه رو به اسمش بزنه اما هی بهونه میاره ، دوست دخترش بهش خیانت میکنه و بهش میگه چرا باید باهات میموندم وقتی پول نداشتی :/ اصلا جالب نیست تو پدر بچه ام باشی تو حتی نمیتونی با بچه ها تا کنی اما فیلم نشون میده این پسر اون طور ها هم بی عرضه نیست و کارما حساب همه رو میرسه :)))

این فیلم منو یاد فیلمهای خانم نرگس آبیار میندازه ... اواسط داستان به خودم میگفتم خب دوست دخترش راست میگفت اما آخر داستان داشتم گریه میکردم :(( پسره واقعا خوب بازی کرد !!!!

این فیلم با کمدیش، روابط گرم و بدون مبالغه اش، بازی فوق العاده پسر و حتی دختربچه، یه داستان دلبر کامل عشق پدر و فرزندی بود که تورو تو خودش غرق میکنه. در کل فیلمیه که باید دیدش و غرق چشا و عطوفت پدرانه جویی پیر توی فیلم شد. نابود نگاه توی چشاشم…

۹- قسمت دوم glory ... کره ای انتقامی ، قلدری ، مدرسه ای ، جنایی ... اون دختری که نقش اصلی رو داخل قلدری کردن داشت واقعا خوشگل بود هر وقت نشونش میداد ، میگفتم فتبارک الله احسن الخالقین🤣

من خوشم اومد اما خواهرم کامل گارد گرفته بود البته خواهرم کلا طرفدار اون سری سریالها و فیلمهایی هست که دختر و پسر عاشق هم میشن و میرن سر قرار و همه چیز گل و بلبل هست و هیچکس ناراحت نیست

۵۶۶🐡

۱- مینا گفت ممنونم ازت امیدوارم شوهر خوب-

فورا گفتم من نبودم ساکورا برات انجام داد :))

مینا گفت اوه ! ساکورا شوهر نمیخواد ( چون همه میدونیم مطلقه هست و اما وانمود میکنیم خبر نداریم و اونم از ازدواج فراریه :/)

۲- ایران قضیه کیست مویی دامادشون رو برامون تعریف کرد گفتم واسه چی به وجود میاد گفت هم ارثیه هم از نشستن زیاد ... اینکه مو زیر پوست میمونه و دایره ای زیر پوست رشد میکنه و گوشت اون منطقه می میمره ( ی همچین حالتی ) و خیلی دیر بیمار متوجه میشه و آخر سر دکتر میگه باید عمل کنی و کل ماهیچه رو برمیداره تا به نوک اون مو برسه و بعد عمل هی باید شست و شو کنی اون حفره رو که داخل ماهیچه ات به وجود اومده بعد داماد ما سه ماه قبل عروسیش عمل رو انجام داد گفت دو سه هفته ای زخمش خوب میشه آقا دکترش خوب نبود به جای سه هفته سه ماه طول کشید که دیگه شب جشن دامادمون بیچاره نمیتونست سرپا وایسه سختش بود ( یعنی ما الان میدونیم شوهر میهن شب جشن اش زخم عملش هنوز جوش نخورده بوده :/)

۳- به فادیا گفتم به غلام پیام بده بگو " من هنوز ازت ناراحتم بیا از دلم دربیار ( بیا سنگامون را وا بکنیم !) " فادیا گفت تو فکر کردی غلام الان از تهران میاد با ی شاخه گل و میگه بیا حرف بزنیم ؟

۴- حس میکنم هیچ وقت بیوشیمی رو یاد نمیگیرم 😓 ، حس میکنم یادگیری زبانم متوقف شده و هیچ چیزی نمیتونه بهترش کنه 😓 ... اینها حس خالی نیستن واقعا دارم میبینم و با تمام وجود میبینم

۵- من از دبیرستان فرار کردم اما هنوز چرخه کربس و کاکتوس و اینکه هر ترکیبی ی اسم اختصار گذاشتن و حفظش کنی ... واکنش مغز من چیه ؟! من این چرت و پرتا رو اجازه ورود نمیدم هر کاری میخوای بکنی کن من اصلا تمایل آشنایی با این کلمات و فامیلاشون ندارم آلفا کتو اسید ؟؟ ، پیرودوکسال فسفات ! ، الفاکتوگلوتارات ، گلوتامات ، اسیدگلوتامیک :/ اینا چین ناموسا ! من اینچیزا رو یادم میره واقعیتش یادم میره

۶- یکی از دخترا گفت نسرین بابت کاری پول میگیره ! با اینکه دوست پ هم داشت آذین گفت غلام باید قدر منو بدونه ! واقعا نمیفهمه چه جواهریم ... ( با ی ذهن کاملا بزرگ سالانه این متن رو چند بار بخونید تا متوجه بشید چی میگم )

۵۶۵🐡

چند شب پیش خواستیم مافیا بازی کنیم اما تعدادمون کم بود چون دست کم دوتا مافیا میخواست ، پلیس ، و کلی چیز دیگه ، حدود ۸ نفر میخواست و ما هم ۵ تا بودیم ونمیشد پس اسم فامیل رو شروع کردیم و مینا گفت بچه ها اگر حرف گ رو قرار شد بنویسیم هیچکس اسم گرگ علی رو نمینویسه

آذین گفت مگه گرگ علی اسم نیست ؟

مینا گفت دیگه من نمیدونم هرچی اسم هست رو بنویسی بگی ما تو تبریز داریم نه ! نمیشه !

... مسابقه رو شروع کردیم

به حرف گ رسید گرگ علی رو کسی ننوشتیم اما واسه غذا آذین گفت گردو پلو :"))))))))

مینا گفت دادا ناموسا شما تو خونتون گردو پلو درست میکنید ؟!

آذین گفت به نظر غذاست :")))))

مینا گفت دادا شما گردو پلو میخوردید ؟؟ قرار شد من درآوردی ننویسید ! خط بزن گردو پلو رو

واسه شروع حرف بعد امتیازها رو جمع زدیم

مینا یدفعه گفت وایسین تو ( یعنی من ) غذا رو چی نوشتی؟

گفتم گلابی پلو :")

گفتش حذف کن دادا

۵۶۴🐡

۱- ... باید کتابای دانشگاه رو پیدا کنم ... میانترما دارن نزدیک میشن :"(

۲- دایی مهستی ماشین از فامیل شون خریده اما قول نامه محضری نکرده بود ابن فامیلشون هم امضا دایی مهستی جعل کرد و برداشت واسه خودش ... وسط حرف مهستی رسیدم گفتم از اول بگه ! مینا گفت تا حالا مگه فیلم ایرانی ندیدی ؟ ( اینکه از این اتفاقا زیاد میوفته)... بعد مادربزرگ مهستی با گریه زنگ زده به بابای مهستی تو رو خدا نمیشه من برم خونه طرف بگم تا ماشین پسرم رو ندی از خونت بیرون نمیرم :"/

۳- مینا گفت مهستی اینجور که تو با بابات حرف میزنی من هیچ وقت حرف نزدم تو چت به بابات میگی پاپالی (بابا علی!) مش ماشالله ( شباهت پدرش به حمید لولایی) ... بابات رو میبینی کلی تف تفیش میکنی درحالی که من تو ماشین با بابام بودم و اصلا هیچ کدوم حرف نمیزدیم و من مستقیم جاده رو نگاه میکردم ! بقیه بچه ها هم تایید کردن رابطه صمیمی مثل مهستی با پدرشون ندارن

۴- مینا با چادر رفته پیرسیینگش رو چک کنه ، دکتر پرسید ببخشید شما خودتون چادر زدین یا چادر بهتون دادن ؟! مینا گفت والا نگهبان داد دکتر هم گفت میگم آخه پیرسینگ و چادر ... تعجب برانگیزه !!!!

۵- آذین میگه ایران اصلا دامادتون قبل ازدواج با خواهرت بیرون نمیرفته ؟ هیچکاری انجام نمیداده ؟! واقعا اونقدر دامادتون سخت نمیگیره خودش هم ازدواج کرده میدونه این چیزا رو ... ایران گفت کی گفته من قراره با غلام ازدواج کنم ؟ :/

۶- اتفاق خیلی زیادی افتاده ... ولی اصلا دستم رو نوشتن و ثبت کردنشون نمیره

۷-

۵۶۳🐡

۱- Can you see me?

۲- بزرگتری که میخواد نصیحت کنه اما تحقیر میکنه رو باید چیکار کرد ؟ به آذین گفتم گفت منم با همین چیزا مواجه بودم ... قبل اینکه غلام رو ببینم ... من اگه با مادرم در این مورد صحبت کنم درک نمیکنه چون تا حالا با این مشکل روبه رو نشده بوده و بدتر از همه وقتی مجبورش کنم ی جوابی بده میگه بقیه درست میگن

۳- چرا همه داخل مراسم هفته مادربزرگ اسم رشته و دانشگاه جدید من رو میدونن؟! 😶

۴- فری تازگیا عضو نی نی سایت شده و ی اصلی برای خودش داره اینکه برای پستهای افراد نظری نمیذارم چون نمیخوام زندگی کردنشون رو قضاوت کنم

۵- ی احمقی از اذیت کردن من خوشش میاد 😐 به تک تک آدمای نزدیکم گفته از دانشگاه xx انصراف دادم ... خیلی حس زرنگ بودن داره از اینکه داره به همه میگه ... اینکه من رو این موضوع حساسم انگار میخواد نمک بپاشه رو زخم -_-

۶-

۵۶۲🐡

گل پامچال بیرون بیا فصل بهاره 🧚‍♀️

ادامه نوشته

۵۶۱ 🐡

ما اصلا بلد نیستیم با خدا حرف بزنیم!
نهایت مناجاتمون اینه: خدایا توروخدا 😐
الان یه جمله از دعای افتتاح شنیدم که معنیش این بود:
خدایا بالاتر از آرزویمان را به ما عطا کن...

کانال تلگرامی: من هیولا نیستم !

۵۶۰🐡

تواتاق بودیم ی دختر غریبه اومد گفت مهستی هست ؟ گفتیم نه ! ... دو ساعت بعد باز دختر دیگه ای اومد گفت مهستی هست ؟ مینا با تعجب پرسید چیکارش دارین ؟ گفت میخوام برم مهمونی نمیدونم کدوم لباسم رو بپوشم میخواستم مهستی کمک کنه :/

چند ساعت بعد خود مهستی اومد و سرپرست اومد در اتاق رو زد و گفت مهستی میشه بیای هوا گیری پمپ آب رو انجام بدی ؟ (آب طبقه های بالا نمیره معمولا ) مهستی گفت والا من سر رشته ندارم نمیدونم بعد که سرپرست رفت مینا گفت تو چرا انقدر ******* مالی اینا کین که تو رو میشناسن ؟؟ از صبح چند نفر اومدن دنبالت میگردن !!! مهستی گفت دیروز داشتم برات برنج دم میزدم با این چند نفر آشنا شدم ! والا من نمیدونم چرا فکر میکنن باید تو لباس پوشیدن و ابرو برداشتن باید از من کمک بخوان !

تا اینکه فردا شب یکی از دخترا پیج لباس زیر داشت لباسا رو آورد خوابگاه گفت برای بچه های خوابگاه ارزون میدم ( اما گرون تر از بیرون میداد 👍) مهستی هم وسط نشسته بود لباسا رو بالا میاورد و به هر آشنا ی غریبه میگفت از این کرمیا نمیخوای ؟ از این قرمزا چی ؟؟؟ به آذین گفت میخوای ******************

آذین گفت تو دلت میاد اینو به من بگی ؟؟

باز مهستی همین سوال رو از غریبه دیگه پرسید دختره گفت من از این چیزا نمیپوشم

مینا لباسا رو از دستش کشید گفت میشه انقدر *********** مال نباشی الکی همه رو با خودت دوست نکنی !

.

.

.

چون تخت منو آذین کنار همه و آذین ی جور وسواس داره و کلا خیلی مراقبه ...شب وقتی تو خواب تکون میخورم اون بیدار میشه !! شده تو خواب ترسیدم پاشدم ... آذین هم پاشده

تا اینکه اون روز گفت وقتی تو خواب یدفعه حرکت میکنی من خوابم و با حرکت تو خیلی میترسم و واقعا دلم میخواد اون لحظه که بیدارم کردی ی بلایی سرت بیارم

دیشب تو خواب ترسیدم و یدفعه مشتم رو محکم زدم به تشک و خودم از ترس اینکه آذین بیدار بشه بیدار شدم... و اونم بیدار شده بود -_-

۵۵۹🐡

۱- من آمده ام خوابگاه 🦖

ادامه نوشته

۵۵۸🐡

روز مراسم تشیع

۱- مادربزرگ به رحمت ایزدی پیوست 🖤

۲- با اینکه مادربزرگ نزدیک ۱۰۰ سال عمر داشت و این اواخر عموهام بغلش میکردن تا کارهای شخصیش رو انجام بده یعنی عمر خودش رو تا آخر کرده بود اما وقتی شب تشیع جنازه... دختر پسر عمو پدر با آرایش عروسی اومد داخل زهره گفت ودف؟! ما عزا داریم ! با این تیپ و آرایش میریم عروسی نه مراسم عزا 😕

۳- عادله کنارم نشست گفت چه رشته ای هستی ؟ گفتم مهندسی ... سرم رو چرخوندم و خواهرم و مادرم رو دیدم یکی افق رو داشت نگاه میکرد و یکی اخمهاش تو هم بود ... پس بلند شدم گفتم آب میخوری ؟ و یدفعه ناپدید شدم !

۴- من اینجوری عادله رو دیدم اومدم کنار مادرم بشینم خانمی گفت تو خیلی وابسته به مادرتی ! فکر میکنم از اونایی که دلشون میخواد تو این لحظه تو جمعیت سرشون رو بذارن رو شونه مادرشون ( متوجه نشدم چی میگه منظورش چیه ؟😐) و بعد عادله گفت مدرسه رو تموم کردی ؟؟ کلاس چندمی ؟؟ گفتمش من دانشگام 😕 و اون گفت من معماریم ترم آخر دانشگاه xx و منم گفتم من مهندسیم گفت خدای من ! حلیات اش خیلی سخته خیلی رشته سختیه و بعد نگاه اطرافیان رو دیدم 🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️

۵- تو آرامگاه به پگاه گفتم "ملی" قراره ازدواج کنه با فلانی اما ... به کسی نگو ! چند ساعت بعد تو آشپزخونه داشت به رویا میگفت ملی داره یواشکی ازدواج میکنه ... و من ی نگاه بهش کردم که یعنی قرار نبود به کسی بگی 🙅‍♀️🤦‍♀️ و ی لبخند با نگاه کرد که یعنی دیگه گفتم 😄

۶- به سایه (۱۰ سالشه) ی ظرف حلوا خرما دادیم که برو بین مردم تو آرامگاه پخش کن ... چند دقیقه بعد سایه یکم از حلوا برمیداشت میذاشت اندر دهان و بعد به خانم رو به رویش تعارف میکرد 🤦‍♀️

۷- دختر عمو های متاهل دور هم نشسته بودند یکی از دخترا گفت هر جا میری زنها نشستن لحن اش ی جور بود انگار بگه چندتا ادم مسن پا به سال دورم جمع شدن در حالی که همه متاهلا اون لحظه ۲۸ تا ۳۵ ساله بودن ... یکی از دختر عموهای متاهل گفت ما ی مشت دختر جوونیم چی چی زن زن میکنی 😂

۸- جو مراسم سنگین نبود ... تنها کسیکه گریه میکرد تنها دختر مادربزرگم ، عمه ام بود و اونهم آروم گریه میکرد ... زن عموم خم شد به مامانم گفت میدونی منم فقط ی تک دختر دارم و اونم خیلی خجالتی و درون گراست میترسم وقتی منم خدابیامرز شدم بی صدا گریه کنه... چون همینجوریش همسایه ها با تعجب میپرسیدن چرا هیچ کدوم از خانمها شیونی چیزی نکرد یا آقایون گریه نکرد ... یکی از آقایون گفت آخه من گریه کنم واسه عمه ام که تو حجله عروس نرفته ، واسه عمه ام که جوون فوت شد ... ماشالله ۱۲۰ سال سن داشت دیگه آخر عمری عاجز شده بود از مریضی بیماری

۹ من اصلا این مراسمای ختم و عروسی رو درک نمیکنم ... این همه سر و صدا واسه چیه ؟!

۱۰-

۵۵۷🐡

ی پسر عمو داریم تو فامیل امسال داره دکترا تو رشته خیلی سخت میگیره ... اینو برادر سینگل غیر مستقیم میزنه تو سر من که ببین تو انصراف دادی و این دکترا رو شروع کرد -_- و همیشه ی ایراد الکی ازش میگیره از اینکه درونگراست و تو مواقع حاد میگفت عقب مونده

بعد تا اینکه این چند شب بخاطر مادربزرگم دیدمش و فهمیدم کم حرف هست اما خجالتی نیست !!! خیلی خیلی اجتماعیه و اصلا تنبل نیست که عشقی کاری انجام بده و تمام اون حرفایی که داداش سینگل میگفت و منو تحقیر میکرد فقط بابت حسادت خودش از اون بوده 😐

۵۵۶🐡

کاش زود عید تموم بشه ... تحمل صداش ، صورتش ، چشماش و ریختش غیر قابل تحمله

بعد شادی میگه خوشبحالت برادر بزرگتر داری ! اصلا نمیدونه خدا چقدر بهش لطف داشته !

۵۵۵🐡

لطفا یک غذای دانشجویی معرفی کنید که سریع آماده بشه و نیاز به گوشت قرمز نباشه 💜

تخم مرغ هم درش نباشه 🐡

۵۵۴🐡

انقدر ذهنم درگیر برگشت هست که دلم میخواد تو عید و این شلوغی جایی فرار کنم که اصلا هیچ موجود زنده ای نباشه بعد تعطیلات همینکه برگردم کلاسا شروع میشه و ساعت کلاسام خیلی بهم ریخته هست ! روز ۵ شنبه و جمعه کلاس دارم و این یعنی من باید تو خوابگاه بمونم و آشپزی کنم و آشپزی کردن خیلی طاقت فرساست خیلی رو مخ و حوصله سر بر هست و این یعنی باید خودم آشپزی کنم و فکر میکردم میتونم دندون پزشکی رو دور بزنم اما انگار فقط به خودم دروغ میدادم باید سه تا دندون رو با هم عصب کشی کنم دلم نمیخواد برم پولام تموم میشه و بعد شهریه دانشگاه رو پرداخت نکنم کارت ورود به جلسه بهم نمیدن عااااه ... هیچ آزمایشگاهی زنگ نمیزنه بهم تا پول بیشتری بدست بیارم 💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔... ممکنه تا دو ماه نتونم برم خونه و این یعنی خرج و مخارجم قشنگ سه برابر بشه چون قبلا ۲۴ ی خونه بودم و از خونه غذا میاوردم

هنوز کتابای دانشگاه و کلاس زبان رو نخریدم ... واقعا من نمیتونم کتاب بخونم ... کلمه و جمله حفظ کنم تو این شرایط ... واقعا منی که نمیتونم از پس کارام بربیام چرا قبولشون میکنم ؟ چرا نمیمیرم

۵۵۳🐡

خدا لعنت کنه برادرم رو

پسره دوقطبی روانی

۵۵۲🐡

اندر مکاشفات درون پگاه !

پسرخاله میگه حس خوبی به پگاه و خانواده اش ندارم و خیلی خیلی میترسه پروسه زن گرفتنش مثل داداشش من بشه

پدر و مادرش خیلی خوشحال هستن و دلیلش هم به پدر پولداری پگاه برمیگرده :/

تو اجتماع پگاه رو به عنوان دختر خیلی خوب و مهربون میشناسن ( یکی از بدی آدمای شوخ طبع و اجتماعی همینه ‌... نمیتونی بفهمی این آدم تو خونه همینه یا ۱۸۰ درجه فرق میکنه؟! )

کنار خواهر پگاه بودم از درسش پرسیدم اینکه با کنکور چیکار میکنه ؟؟ یدفعه گفت پگاه منو تحقیر میکنه اون همیشه میگه من خیلی خنگم قطعا نمیتونم دانشگاهی قبول بشم هیچ وقت به هیچ جایی نمیرسم حتی خواهر چهار ساله ام رو مثال میزنه و هر دفعه میگه سواد این از تو بیشتره 😐

چند روز بعد از پگاه پرسیدم چه حسی داری از اینکه دوتا خواهر داری ؟ با خنده گفت من همیشه به این دوتا دختر آخر میگم شما بچه اضافی بودین و ما هیچ وقت شما رو نمیخواستیم

پ‌.ن: ودف؟! تو خونه اینا چه خبره ؟!

پسرخاله خیلی دوست داره ی روز دکترا رو بگیره ، فکر میکنه با پگاه میتونه ! درحالی که پگاه به تخریب و تحقیر دیگران و بالا تر نشون دادن خودش خیلی علاقه داره 😐 ... شواهد نشون داده در گذشته پگاه از اون نژادپرست های نامبر وان بوده

۵۵۱🐡

۱- خونواده خاله هم اومده و دخترش ۹ سالشه واقعا افسار گسیخته بار اومده ! تنها دلیل خاله ام هم اینه ما تو کاشون آپارتمان نشینیم بچه ها آدم نمیبینن (؟!)

۲- نیلی میگه عاشق بوی واکسه... پس طبیعیه از بوی پمپ بنزین و لاک ناخن خوشش بیاد ... اصلا درک نمیکنم چجوری با بوی اینا سرگیجه نمیگیره یا دست و پاش یخ نمیکنه !

۳- دختر خاله که ۹ سالشه اینجوریه اومده خونمون کلید لامپ رو روشن خاموش میکنه پشت سرهم ! مامانم میگه مگه شما تو کاشون کلید برق تو خونتون ندارید ؟! چرا مثل لامپ ندیده هایی؟؟! واقعا هیچ درکی نداره فقط دنبال هیجانه ... اصلا معنی کاراش رو نمیدونه :/ چند تا شاخه گل رو اوپن بود دیدم برداشته میخوره میگم چرا اینا رو میخوری ؟! میگه خوشمزه هست -_- ...

۴- انگار تربیت بچه خیلی سخت شده 🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️

۵- استیکر بعدی واسه شماره های پست این "🦖 " باشه؟؟؟

۶- آذین میگه خیلی وقت پیش کلیه ام رو سرما زد دردش خیلی وحشتناک بود اصلا نمیشد بخوابم ... الان بابام اینجور شده ، عید شده دکترا همه رفتن مسافرت

۷- پسرخاله میگه خیلی مانع تو خیابونهاتون زیاد زدن ... شب میومدم فکر کردم آب کف خیابون ریخته شده با سرعت اومدم که یدفعه داداشم که رو صندلی شاگرد بود سرش با ضرب خورد به سقف نیسان ...

۸- داخل سریال ایرانی " نون خ " اسم گاوشون جاناتان هست ... جاناتان اسم پسر مو قشنگ داخل سریال strange things هم هست😅

۹- مادرم ی زمانی ( موقع دبیرستان ) گیر به من و نونام داده بود چرا تو خونه با شرتک و این چیزا نمی پوشین؟! دلیلش هم این بود دختر فلانی تو خونه شون اینجوری میپوشه ... موضوع فراموش شد ... تااااا مادرم پسرعموهام رو که تو دهه ۳۰ ، ۴۰ هستن با لباس مثلا غیر موجه دیده ... میگم مامان تو داری واسه شلوراک خیلی گیر میدی :/ میگه آخه شلوراک نیست از این شورتهای راه راه داداشت که زیر شلوار میپوشه رو میپوشن و تو خیابون راه میرن ...

۱۰- tell me pretty lies Look me in the face

۱۱- نونام اومده ^-^

۱۲- خواهرم میگه این چند روز عید شهر دانشجویی خیلی شلوغ شده ! تا نزدیک میدون اصلی فقط مسافرا چادر زدن و همین روزا بود ی خانم رو آرودن تا دچار شوک عصبی شده ... گفتم شوک عصبی چجوریه ؟! گفت اینا مسافر بودن از اصفهان اومده بودن و شوهرش رو تو خیابون شهر دانشجویی با خانمی دیده بود 😬😬 بدنش خیلی میلرزید مثل حالت تشنج و دکتر هم براش آرام بخش نوشت و دکتر گفت ی بلایی سر شوهرش بیارم تا دیگه از این کارا نکنه و هر چی آزمایش بود نوشت و ام آر آی مغز هم نوشت گفتم این کجاش تنبیه ؟! نونام گفت خانمه هیچیش نبود سالم بود فقط دچار شوک شده بود و دکتر هم کلی آزمایش های گرون گرون نوشت تا شوهرش پرداخت کنه حتی خانمه نمیتونست از رو ویلچر بلند بشه و بی صدا فقط گریه میکرد

۱۳- به خواهر پسر خاله میگم قراره ازدواج گل به گل کنین 😃 ... میگه همه اش بخاطر پوله وگرنه چرا خواهر بزرگه ام که هنوز شاغل نیست و مجرده رو نمیخوان ؟!

۱۴ -

۱۵-

۵۵۰🐡

🧚‍♀️Tell me pretty lies

Look me in the face

۵۴۹🐡

۱- مشکل کمبود حافظه همچنان پابرجاست ! من دلم نمیاد گوگل پلی رو با ۵۰۰ مگ جا کامل از ریشه حذف کنم ، آخه حذف کنم از کجا باید برنامه هام رو به روز کنم ؟!

۲- از نظر من تیک تاک از اینستا اعتیاد آور تره ! تیک تاک خیلی خیلی باحال تره . اینستا پست مفید و غیر مفیدش قاطیه ... اما تیک تاک سوخت خالصه 🔥

۳- چرا گوشی لپتاپ اینجورین ؟ ی لپ تاپ داریم تو خونه بعد ۵ سال جوری شد انگار پشت سواری پیکان قدیمیا نشستی ! کلی باید استارت بزنی تا روشن بشه و اینجور که از سمت موتور یک صداهای عجیب غریب میاد ... درحالی که تلوزیون اینجور نیست !

۴- تیک تاک 1.5 گیگ ... علی برکت الله ... فقط ۲۰۰تاش واسه خود برنامه بود😃 ... حس میکنم تمام برنامه هام داشتن بهم خیانت میکردن و خودم نمیدونستم ! تازه انقدر گیر به گالری داده بودم و میگفتم هرچیه زیر سر همینه

۵- ما چندتا فامیلامون تو پتروشیمی هستن بعد اینا واقعا لاکچری حقوق میگیرن ! کسی که ده ساله سر کار هست بیشتر از ۵۰ تومن ! یا مثلا اونی که تازه رفته سرکار بیشتر از ۲۵ تومن ! بعد به بقیه که میرسه میگن خزانه خالیه 😶😑 ...

۶- تازه با مدرک لیسانس نه فوق یا چیز بالاتر

۷- ی قضیه خاله زنکی فان ! 😃 خونواده پگاه ( همون دختری که قبلا اینجا گفتم از پسرخاله خوشش میاد ) خیلی عقیده به این دارن عروسی که وارد خانواده ما میشه صد در صد باید قبل ازدواج ۸۵ باشه حتی خود پگاه که دبیرستان بودیم میگفت مادربزرگم چندتا دختری که داییام خوشش اومده بود رو رد کرده بود گفته بود اینا ۸۵ نیستن !!! خلاصه این درحالیه که پگاه خودش به عنوان نوه همین مادر بزرگ تام بویه ! به هر حال اینا جلو جلو اومدن خواستگاری و به پسرخاله ی پیشنهاد اضافه بر سازمان دادن و گفتن ما علاوه بر اینکه دختر بهت میدیم خواهر خوشگله کوچیکت رو هم پسرم میخواد ( این درحالیه که خواهر بزرگه پسرخاله خوشگلیش در حد متوسطه و هنوز دانشجو هست و مجرد ) مردم چه زرنگن 😅 ... اینکه فقط دو سر سود واسه خودشونه 😅😅😅

۵۴۸🐡

هیچی تو گوشیم نیست اما هی ارور میده حافظه پر است😖😖😖

یادش بخیر اوایل چندتا چندتا سریال کامل میریختم توش باز جا داشت الان چش شده ؟!

بعدا نوشت : قسمت تنظیمات رفتم تا ببینم هر برنامه چقدر حجم گرفته ؟!

من اصلا نمیفهمم چرا خود برنامه گوگل پلی بدون دیتا و کش باید ۵۰۰ مگ حجم داشته باشه ؟! هلو تاک داخل دانلود ۱۹۰ مگ حجم داره اما تو گوشی من خود برنامه بدون دیتا و کش ۶۰۰ مگ حجم داره !!!!

اصلا منطقی نیست ! من اینا رو با حجم خیلی کم دانلود کردم !

۵۴۷🐡

۱- باز عروسیم 😍

۲- حدود یک متریم دختری نشسته که قبلا تو دانشگاه سابق سال بالاییم بود اما از یک رشته دیگه ! فقط کافیه این دختر برگرده بهم بگه : هی ! من چرا تو رو دیگه تو دانشکده نمیبینم ... پس هی تو دلم میگم تو رو خدا برنگرد سمت پشت ، پشت سرت رو نبین ، منو نبین ، من از اون دانشگاه کوفتی انصراف دادم

۳- بازم هوا سرده۴- پری احوال نیلی رو پرسید مامانم گفت میدونی نیلی دیگه نمیتونه بچه دار بشه فقط همون ی بچه رو داره ... (نیلی تقریبا همسن منه ) پری گفت الان دخترای امروزی همینجور شدن ! اگر همون اول بچه دار شدی شدی ، نشدی گذاشتی واسه چند سال بعد باید بیوفتی دنبال دوا و درمون رو جلو چشمات میبینی )

۹-

ادامه نوشته

۵۴۶🐡

۱- با اینکه از عید نوروز و تو خونه موندن با خانواده خیلی میترسیدم ... اما سال نو مبارک ❤

۲- برنامه هلوتاک واقعا شده ی چالش !

از بین همون اندک آدمای انگلیسی زبون تو چت میپرسن تو ایرانی هستی ؟ زبون افغانی (فارسی دری ) هم بلدی ؟

قیافه من : 😑

پیش خودم گفتم افغانستان که به فنا رفته هست چرا میخواد زبونش رو یاد بگیره ؟!

گفتم فارسی دری بلد نیستم اما فارسی ایرانی میدونم

اونم گفت من اهل کالیفرنیام سربازیم کامل افغانستان بودم ، خیلی خوب یاد گرفتم میخوام بهترش کنم

گفتم شرمنده من دری بلد نیستم 😐😑

نفر دوم واسه سوئده میگه تو فارسی میدونی ؟ اهل کجایی ؟

گفتم حاجی گیج شدم خب پرچم ها رو نمیشناسی مگه؟ ( داخل هلو تاک کنار عکس پروفایل عکس پرچم کشورت رو زده تا بدونی طرف کجاییه!)

میگه یعنی افغانی نیستی ؟ من میخوام زبونشون رو یاد بگیرم 😐

واقعا داره چه اتفاقی میوفته ؟ افغانستان که نمیشه بری حتی تو کشورش دو روز پیاده راه بری ... مگر اینکه واسه کارهای نظامی بری ... نکنه واسه پول میخوان برن جزو آرمی بجنگن ؟! 😐 واسه همین تو هلوتاک دنبال فارسی دری هستن ؟

۳- دیشب رفتیم عروسی بسی سرد بود نزدیک بود قندیل ببندم ی نسیم خنکی هم میومد دیگه دندونام بهم میخورد و به خودم میگفتم کاش خونه میموندم بعد انتهای فکرم دیدم اگر نمیومدم مادرم ناراحت میشد سو ... باید میومدم

۴- دیشب چون هوا خیلی سرد بود یکی از پسرا کت اش رو در آرود داد یکی از دخترا بپوشه !!!!! من با تعجب و دهن باز نگاه میکردم که وات ؟ الان چی شد ؟؟؟ مامانمم تعجب کرده بود و به دختر عمه گفت اینجا چه خبره ؟ کسی کسی رو میخواد ؟؟ دختر عمه گفت نه این پسر متاهله و کلا خیلی مهربون و جنتلمنه

۵- من واقعی حوصله حرف زدن با بقیه رو نداره ! درحالی که اینجا تو بلاگفا هی دارم حرفهای تو ذهنم رو مینویسم

۶- دیشب طی ی حرکت خفن خواستم نونام رو سورپرایز کنم (؟!) و از عروسی براش لایو بگیرم اما واکنش اون : برو عامو داغی واسه خودت هنوز شام نخوردم ، از صبح شیفت بودم

خیلی ضدحالی بود ، پس گوشی رو غلاف کرده و در جای خود نشستم

۷- دلم میخواد دوباره عروسی برم و بشینم و نرقصم ... همینکه لباسای رنگی رنگی خانما رو ببینم و آهنگ با صدای بلند بخونه حالم خوب میشه

۸- زندایی منحرف امروز اومد خونمون

۹- حدیث از شغلش راضی نیست چون مورد علاقه اش نیست ، بهش میگم درک میکنم اما خدا رو شکر کن رسمی هستی ... خیلی خیلی بده انقدر درس بخونی ببینی تو رشته مورد علاقت نیستی چون اون شغل که هر روز پاشی صبح به خودت میگی ی روز مزخرف دیگه ( من اینجوریم 🤷🏻‍♀️)

۱۰-