
*اول بگم داداش من برای پیدا کردن نمیه گم شدش از هیچ کاری دریغ نمیکنه دوستاش دختری معرفی کنن استقبال میکنه خودش با دخترا تماس میگیره دوست میشه بعد اندی حرف میزنه و تا حالا هیچ کدوم به نتیجه نرسیده 🚶♀️🚶♀️🚶♀️🚶♀️🚶♀️
دیروز قرار شد یکی از بچه ها منو تا دو راهی برسونه و بقیه مسیر رو خانواده بیاد دنبالم
پس نیم ساعت قبل اینکه به دو راهی برسم زنگ زدم به مامان اینکه کی خونه هست بیاد دنبالم و مامانم گفت تو میری خونه زینت خانوم چون من اونجا یک کار خانومانه با ایشون دارم
گفتم مامان ! زینت خانوم کیه ؟ ازم میخوای برم جایی که نه اونا منو میشناسن نه اونا منو ؟! نمیگن اخه تو کی هستی ؟
مادرم با حرص گفت کار خانومانه میدونی یعنی چی ؟ با خودش و دخترش کار دارم ! داداشت رو میارم ... و تو میری داخل خونه نبینم کنار جاده وایسادیا من اونجا کار دارم بهونه ندارم میری میشینی تا من بیام با داداشتم میام ( این یعنی داداشم دختر این خانواده رو میخواد ؟ )
سو ...
در زدم و رفتم داخل از قبل میدونستن ی نفر میخواد بیاد ... با اینکه ناهار خورده بودم اما هنوز گشنه بودم :/ پس کنارشون ناهار خوردم again ... و بعد رو به رو دختر خانم خونه گفتم خب چند سالتونه چیکار میکنی ؟ اسمتون چیه ؟
گفت فلانی ام ۲۲ سالمه تازگیا دارم میکاپ رو یاد میگیرم
منم با ذوق گفتم چقدر خوب اتفاقا ما هم این روزا عروسی داریم میتونیم بیایم پیشت ؟ سالن داری؟
گفت در واقع دارم تازه شروع میکنم
گفتم دانشگاه چطور ؟
گفت هیچ وقت شروعش نکردم
وقتی اینو گفت پیش خودم گفتم این دختر خانم از نظر داداشم کنسله -_- شاید بگید نمیشه قضاوت کرد اما من معیار های داداشم رو میشناسم ... سو مرتب نشستم و پروژه شماره گرفتن و نامزد داشتن یا اینکه کسی تو زندگیت هست رو نپرسیدم بقیه حرفا حول ارایشگاه شد
داداشم وقتی اومد داخل که سلام کنه خیلی بی حوصله و کلافه بود و چایی نخورده گفت پاشین بریم ( این آقا وقتی از یکی خوشش بیاد سیگنالهاش خیلی متفاوت هست )
تو راه برگشت مامانم گفت خب نظرت درباره اش چیه داداشم گفت نه
مامانم : 😑😒
مامانم رو به من : خب فهمیدی نامزد داره یا نه؟
گفتم مامان به نظرت دوست پسری داشته باشه جلو مامانش به من میگه ؟؟ ( یا میگه من قول ازدواج به یکی دیگه دادن و قصد ازدواج ندارم ؟)
مامانم : پس تو رو اونجا فرستادم چیکار کنی ؟ شماره اش رو گرفتی ؟
من : نه...
گفتم : ۲۲ سالشه و اینا
داداشم با بی حالی تمام : دانشگاه چی میخونه ؟
من : نمیخونه
پ.ن : دانشگاه بهونه هست ی بهونه خیلییی بزرگ ... میدونین دختر انتخابی داداش من کیه ؟ جی جی حدید... بار آخر ی دختری رو پیدا کرد که صورتش کپی پیست این مدله بود -_- و بعد گفت من اینو میخوام در حالی که دختره تاااازه ۱۶ سالش بود و ما اینجوری بودیم که ایشون هنوز ۱۸ سالش هم نیست !
همین داداشم ی همکار داره ۴۵ سالشه گفت میدونی غضنفر چه دختری رو دوست داره ؟ گفتمش چجوری ؟ گفت دختری که شبیه کتایون ریاحی باشه ! گفتم این اصلا ممکن نیست اون کتایون ریاحیه !!!!! بعد خوووب فکر کردم دیدم ی مریم داریم تو خوابگاه عین کتایون ریاحیه اتفاقا مریم ۳۵ سالشه ! گفتم تو رو خدا ما یکی رو داریم عین کتایون ریاحیه اما اسمش مریمه معاون بهزیستیه ... بیا به هم معرفی شون کنیم ! گفت خب مریم شما اهل کجاست ؟ گفتم x ( یکی از شهر های غربی مرزی ) گفت اوه غضنفر ما خیلییی فیلتر داره و یکیشون هم اینه علاوه بر کتایون ریاحی بودن جزو قومیت x نباشه و خارج از استان هم نباشه !
من : 😐😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑
+ نوشته شده در جمعه دوم آذر ۱۴۰۳ ساعت 17:4 توسط Taxian
|