۷۵۲🦥

KONAN ANGEL

Dream

ادامه نوشته

۶۶۹🦖

متاسفانه یا خوشبختانه خوابهای من ، فقط متعلق به من نیستند ... و دقیقا تعبیرشون واسه آینده اتفاق میوفته !

مثلا تو موقع افسردگی واقعا حالم بد بود ممکن بود کار خطرناکی کنم و خواب میدیدم عموی مرحومم اصرار داره منو با خودش ببره اما بابام میگفت نمیذارم ببریش ... بعد که از خواب بیدار شدم دیدم اوضاعم واقعا خطریه و با ی روانشناس حرف زدم و اون گفت چرا تو باید بخاطر فشارها و حرفهای ی مشت آدم روانی و عقده ای زندگی خودت رو نابود کنی ؟ و کلی حرف دیگه زد

بار بعد خواب دیدم عروسی خودم هست و داماد رو نمیشناسم و اون روز خیلی ترسیده بودم و حتی انقدر که موتور کنارم رد میشد از ترس سکته میکردم اما عصر همون روز بابام تو حیاط پشتی بود و بقیه مون جاهای دیگه خونه پراکنده بودیم ... پدرم مشکل فشار خون داره و گاهی سرگیجه میگیره و مادرم گفت فقط شنیدم ی چیزی افتاد زمین و هر چی باباتون رو صدا زدم هیچ جوابی نداد

یعنی من خواب دیدم اصلا تو خوابم بابام رو ندیدم اما برای بابام پیش اومد و حالا این چند روز ی سری خوابها میبینم انگار بگن این اتفاق اجتناب ناپذیره و حتما رخ میده ! و هر چه روزها جلو تر میره حتی اتفاقات بعد تر از اون اتفاق رو هم نشون میده ... و من نمیدونم این اتفاق رو چقدر میشه ازش فرار کرد ؟

۷۱۴🦤

خواب دیدم عروس شدمه و اصلا نمیدونم داماد کیه!

خودم میگم نمیخوام

و نیلی هم راضی نیست میگه این عروسی رو بهم بزن

.

.

.

پ.ن: خوابهای من یکی از یکی امیدبخش تر و امیدوار کننده تر هستن

ریلی ؟ مرگ ؟

تعبیر مرگ دیگه چیه ؟!

اگر دیگه نیومدم بلاگفا بدونید خدابیامرز شدم

۶۵۴🌾

امروز صبح خواب میدیدم دارم سیگار میکشم !

تو راه سوپری خونمون !

با خودم میگفتم فقط چند تا پُک ؟! چون عصبیم و کم میکشم و میدم صاحبش :/

۳۴۵🦊

این متن  پاک شد دوباره نوشتم 😴

 

پر از خالیم ! خیلی حرف هست و نمیشه بگم برادرمون چک میکنه و😪

 

درباره فیلم تر** سناک واقعا از روح و... میترسم مثلا چند شب پیش خواب دیدم کیفم دست ی رو** ح هست و من از این طرف میکشم میگم ولش کن ! و بعد از خواب پا شدم و خوابم نبرد ... 

یا آخرین بار با چند تا از دخترا تو اتاق بودیم دبیرستان بود و حدیث میخواست بگه ما شب تو  کوه بودیم و داخل چادر و انگار ی نفر سنگ مینداخت میخورد به چادر !!! در حالی که نصفه شب ساعت ۳ بود 

حدیث اذیت میکرد و میخندید و میخواست ادامه بده و من میگفتم بس کنه و اما رزیه اون طرف هی میگفت ج** ن بود ج** ن بود ؟؟ و بعد حدیث گفت آقاااا ی دفعه !!!!

که من چنان جیغی کشیدم که اون زبونک ته گلوم تکون خورد 🤧😃🤣🤣

و بعد فردا اش پری گفت دیشب حدود ساعتای دو تو نماز خونه طبقه یک خواب بوده که با صدای بلندی از خواب پا شده بوده 😃😅🤣🤣🤣

 

چقدر خوب خلاصه اش کردم انگار نه انگار بیشتر این پست پاک شده بود 😃😃😆🤣

سو ... من بیشار از شوما از این چیزا میترسم و این فیلما درجه ترسناکیشون اونقدر خطرناک نیست 😅

۲۲۰🐈‍⬛

مادرم تو خونه با خانواده داشت ناهار میخورد ، رفتم دست به آب دیدم مامانم جلو مستراحه ! گفتم مامان اگه تو اینجایی پس اونی که داره ناهار میخوره کیه ؟! 🤨😶 دستشون گرفتم تا ببرم هم رو ببینن وسط راه کلاغ شد پرواز کرد رفت 😩

 

 

حس میکنم قبلا اینو گفته بودم 🤔