وقتی از در سالن در اومدم پیش خودم گفتم خدایا شکر... دیگه تموم شد ! دیگه استرسی نیست ... دیگه لازم نیست صبحا با استرس از خواب پاشم !

اما بعد از اون روز خواهرم اصلا توانایی اینکه از رخت خواب بلند بشه رو نداره حالا که اون همه فشار امتحان برداشته شده حتی واسه اینکه پاشه آبم بخوره سرش گیج میره 😐 ... 

فشار این امتحانه خیلییی سنگین بوده ، من حتی بعد از امتحانای پایان ترم دانشگاه بدنم "این" واکنشای پسا امتحانی رو از خودش نشون نمیداد 

* الان فکر میکنید من و نونام حتما زیر باد کولر خنک نشستیم و داریم گیلاسهای خوشرنگ قرمز تو دهان میزاریم و تجدید قوا میکنیم ؟! باید بگم خیر ... شاید عصر روز امتحان اومونی گیر داد شما دارین ادا میاین ! دخترهای مردم نصف شما سن ندارن بچه دارن ، و کارای خونه رو انجام میدن ... و باقی حرفای این چنینی .