یکشنبه ساعت ۱۰ شب
پنج شنبه ساعت ۱۰ شب
خنده داره که بگم ساعت چیه 😶 ساعت خوردن قرص !
یکشنبه ساعت ۱۰ شب
پنج شنبه ساعت ۱۰ شب
خنده داره که بگم ساعت چیه 😶 ساعت خوردن قرص !
چیزهایی که از ماوارا مینویسم یک خلاصه کوچیکی از حرفهای یک محقق به اسم شیخ کاوه هست چیزهایی که خودش تو کتابها خونده و چیزهایی که خودش تجربه داشته ... پس روزمرگی نویسی های من و اشتباهاتی که من تو زندگیم انجام میدم اینها رو قاطی نکنید اگر من نقصی دارم به حرفهای این محقق ربط ندین🧡
.
.
.
کلمات انرژی دارن... مثلا میگن سالها قبل وقتی شیخ بهایی داشت حرم امام رضا رو طراحی میکرد گفته بود میخوام متن رو بالای سر در بنویسم که هیچ انسانی که دارای سنگینی (اعمال بد سنگین) هست نتونن وارد بشن حتی تا دم در بیان اما برگردن ... که ی روز بدون اجازه شیخ سر در رو میسازن و میگن شاه عباس گفته و شاه عباس میگه امام رضا تو خواب بهم گفته منتطر طرح تو نباشیم و بعد شیخ بهایی میگه حتما امام خواسته هم انسانهای خوب و هم انسانهای بد همگی به زیارت بیان چون من میخواستم چیزی طراحی کنم تا کسایی که آلودگی روحی دارن نتونن وارد حرم بشن
...
قبلا از این محقق بزرگوار شنیده بودم که کسیکه درگیری با خواسته یا بدون خواسته با اگاهی یا بدون اگاهی خودش با موجودات ماورایی داره وقتی وارد یک امامزاده میشه فرشته های اون مکان اون موجودات رو میزنن و برای همین وقتی موجودی به شما وصله حتی انرژی خوار که از نوع جن هست و بخاطر اخلاقیات شما به شما وصل میشن اونها قبل اینکه به صحن برسید از شما جدا میشن اگر جن خبیثی بخواد با شما بیاد داخل اونها میکشنش ... این خودش یک نوع پاکسازی هست ( مثلا تو دین میگن برای پاکسازی هاله و روح تون میتونید غسل کنید یا دعای معراج بخونید حجاب الهی تون اگر شکسته حجاب الهی تون بسته بشه... یعنی حرم رفتن این تاثیر رو داره)
تا اینکه امشب داخل مستند زندگی پس از زندگی آقایی که تجربه اش رو تعریف میکرد گفت وقتی رسیدم به در خروجی صحن دیدم فرشته هایی که قامتشون ۴ تا ۶ متر بود و صورت انسانی داشتن و زره های جنگی طلا طور پوشیده بودن و روی دیوار هر ۵ تا ۶ متر یکی از این فرشتگان ایستاده بود و یک شلاق نور طور به دور کمر شون بسته شده بود و بالهایی بزرگی داشتند مثل حراست جلوی در مراقب بودن و هر انسانی که میخواست وارد بشه چندتا انرژی خوار بزرگ و کوچیک همراهش بود بعضی از انرژی خوار ها از دور به خاطر ترس از فرشته ها از اون انسان جدا میشدن نزدیک در ورودی که اون انسان میرسید اون فرشته ها بالهاشون رو تکون میدادن و اون انرژی بالها انقدر زیاد بود که بعضی انرژی خوارها پرت میشدن اون ور ... اما بازم انرژی خوار هایی بودن که هیچ جوره جدا نمیشدن پس اون فرشته از دیوار پایین میومد و با شلاقی که داشت اون انرژی خوار رو از بدن انسان دور میکردن ... و حتی وقتی تو صحن حرم بودی توی آسمون حرم فرشته ها رو میدیدی که تو آسمون صحن دارن پرواز میکنن و به اطراف میرن
انرژی خوار از اخلاقیات بد به وجود میاد مثلا اگر مشروب میخورید سوسک های سیاه بزرگ به بدنتون میچسبه ، اگر انسان دو رویی باشید اسمیگل تو ارباب حلقه ها بود... یک موجود این شکلی پشت سایه شما هر جا برید راه میوفته تو سر شما حرف میزنه با صدای خودتون و شما فکر میکنید این فکر خودتون هست ... انرژی خوار ها و باد جن ها هوشمندن اونایی که شبیه اسمیگل هستن میتونن حرف بزنن ... کسایی که خود ارضایی میکنن قسمت نافشون حدودا یک هزار پا میجسبه ...
این محقق میگفت بعضی انرژی خوار ها دست و پاهاشون عین سیم خار دار میمونه وقتی به بدن شخص نگاه میکنی میبینی این دست و پا ها تو گوشت فرو رفته پس با یک بار غسل همچین انرژی خواری از شما جدا نمیشه پس ما به شخص میگیم بستگی به جثه انرژی خوار شما باید تا ۴۰ روز یا دو تا چهل روز اب و قران بخوری ( چون اب و قران هست نمیتونی آب رو تو سینک ظرف شویی بریزی)
وقتی شما عصبی میشین وقتی تو حالتی هستید که حس میکنید عصبانیتتون هی داره بیشتر میشه اون لحظه هست که انرژی خوار ها همینطور خودشون رو به بدن شما میچسبونن ... همه از اخلاقیات نیست مثلا شما با فالگیر حرف میزنید یا خونه فالگیر میشینید ... نشستن تو خونه این افراد برای شما انرژی خوار جذب میکنه یا طلسم نویس رفیق صمیمی شماست و بعضی اوقات پشت تلفن باهاش سلام و علیک میکنید ... حتی تن صدای این افراد سنگین هست ... این انرژی خوار به شما میچسبه که از انرژی چهار عنصرت تغذیه کنه که وقتی این کار رو کنه بدن شما ضعیف میشه ... همون لحظه که متوجه نمیشید وقتی به ۵۰ سالگی رسیدید یدفعه میبینید چه پوستی ازتون کنده شده و بعضی هاشون به قلبتون میچسبن تا از انرژی گوی معنوی تون استفاده کنن
این انرژی خوار ها بوی بدی دارن و کسایی که فقط تنها دو تا از چاکراه هاشون پاک هست بوی اونها رو درک میکنن برای همین میگن کسایی که کسایی که تو سیر و سلوک مرتبه بالایی دارن واقعا نمیتونن این بوی انرژی خوار ها رو تحمل کنن و گوشه گیر میشن و جایی نمیرن
این بو ... بوی بدن نیست ... ی چیز ماورایی هست ادایی نیست ... مثلا ی زوجی که به تازگی دو تا چاکراه شون پاک شده بود گفتن هر جا میریم بوی بدی انگار تو فاضلابیم اما هر بویی فرق میکنه ... خیلی خیلی خیلی عاجز شده بودن ... که بعد بهشون راه کار دادن و گفتن در پایان اون راه کار از خدا بخواین این موهبت ازتون برداشته بشه
* من نمیدونستم وقتی لباست مناسب نباشه کسی بهت نگاه بدی داشته باشه هاله بدنت آلودگی جذب میکنه ! و سیاه میشه !
به فرشته هایی که اجازه دارند به زمین بیان فرشتگان زمینی میگن دو یا چهار بال دارند ماه رمضان به این دلیل ماه خداست که بیشتر فرشته ها به زمین میان و در واقع ما مهمان خدا هستیم حتی فرشته نگهبان شما این اجازه رو داره اگر موجود تاریکی بخواد به شما حمله کنه میتونه اون جن رو بسوزونه ... فقط به ۵ نفر کاری ندارند ... یکی که با اراده و از قصد خودش ظلم میکنه کسیکه مشروب تو خوکه یا زیرزمین نگه میداره کسیکه خودارضایی میکنه ( کسیکه که این کار رو انجام میده هیچ فرشته ای وارد خونه اش نمیشه حتی جن مسلمان هم وارد خونه اش نمیشه ) و اون دو تای دیگه رو یادم نمیاد😶 در این ماه یک قرار داد هست که موجودات تاریکی و اجنه تاریکی و شیاطین هیچ فعالیتی نداشته باشن تا تموم بشه و میگن اینها پایین میان تا درخواست های انسانها رو انجام بدن و طلب مغفرت بخوان براشون و در شب قدر میگن همه فرشتگان پایین میان ارواح ائمه و ارواح انسانهای پاک و اگر از اشناهاتون کسی روح پاکی داشته اونم روی زمین میاد در شب قدر ... برای همین میگن اگر تو بقیه ماه ها شما خیلی باید تلاش کنید تا حجاب الهی تون درست بشه یا هاله تون پاک بشه کسیکه چند ماه تو مسیر سیر و سلوک تلاش میکنه احتمالش خیلی زیاد هست تو این ماه نتیجه رو ببینه یا اگرتلاشکنید خیلی زود موجود تاریکی که بهتون وصل هست ازتون جدا بشه
برای همین خیلی تاکید دارن حواستون به این ماه باشه تا تموم نشده
داخل فیلمای خارجی نشون میدن که وقتی شخصی میخواد بمیره موجوادت تاریکی وارد خونه میشن و اهل خونه رو اذیت میکنن... و این دروغه چون ۴تا ۵ روز قبل اینکه فرشته مرگ بیاد چون فرشته هست همه ازش میترسن و ۴ تا ۵ روز قبل از مرگ فرد و بعد از مرگ فرد هسچ موجود تاریکی نزدیک اون خونه نمیشه
قضیه خود ارضایی اینجوریه که انگار تو اون اتاق اون رخت خواب یا هر جایی که انجام میشه آتش روشن کردی که حرارتش زیاده و حتیجن مسلمان هم وارد اون خونه نمیشه چون بخاطر اون حرارت اذیت میشه این حرادت انقدر هست که اگر فرشته ای بخواد تو خونه تون بشه اون رو میسوزونه ... حتی با یک بار انجام دادنش باید کل لحاف و تشک و متکا و فرش اون اتاق باید شسته بشه ... چون کسیکه چشمش باز هست وقتی وسیله شخصی اون فرد رو ببینه متوجه میشه یک هاله تاریک اون رو گرفته ... و حصار اون خونه از بیرون تیره هست ...اما بعضی خونه ها هم هستن که نورانین یا کلی نور ازشون بیرون میزنه ... بعضی وقتها یک نفر تو این خونه نماز میخونه ... بخاطر این نمازه همه این اتاقها رو نور میگیره و تاریکی ها رو بیرون میکنه فقطوسایل شهصی این فرد هاله تیره خودشون رو داره بعضی وقتها اون خونه تو ماورا تاریک هست اما شخصی تو خونه هست با اینکه نماز نمیخونه اما اخلاق خوبی داره حدودا ... پس یک نور کوچیکی تو خونه در گردش هست اما نه اون قدر که تاریکی ها رو از بین ببره
غیر از خودم دو نفر دیگه اینجا رو میخونن یکیش رو میدونم
اما اون ی نفر دیگه کیه؟👀
*برق

عصبی شدم ... خیلی بد... الان دو نفر قهرن باهام و یک نفر ازم دلخوره💔
باید به تک تک شون بگم ...🚶♀️🚶♀️🚶♀️

اول از همه پیشنهاد کراتین رو مادر گرامی داد و گفت همه پولش رو خودم میدم
هفته قبل گفت از فلان کارت بابات استفاده کن توش پول هست و من پولم رو نیاز دارم
الان بهش زنگ زدم الان ارایشگاهم اون کارت پول کافی نداره میتونی بری برام کارت به کارت کنی و اون میگه من کمرم درده اصلا تکون نمیخوره برو از داداشت بگیر
من پشت گوشی با ناباوری دهنم باز که چطور دست منو گذاشته تو حنا

احوالات خودم این روزا (چیز مهمی نیست ):
چون فردا میخوام برم موهام رو کراتینه کنم پس این چند روز رو همگی با موهای باز بدون کش مو میخوابم پا میشم راه میرم ... برای رفع دلتنگی
ی دختر جدید اومده خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوشگله
... چند روز پیش تو سالن خوابگاه بودم یدفعه دنیا رو دیدم موهاش تغییر کرده ! سرش زیر بود داشت طراحی انجام میداد با تعجب بلند گفتم چرا موهات رو اینجوری کردی ؟ عین این دخترایی که بخاطر اکسشون موهاشون رو پسرونه کوتاه میکنن وقتی سرش رو بالا آورد که بدونه من چی میگم دیدم خیلی دنیاست اما دنیا نیست ... بعد مهرخ که کنارش نشسته بود گفت ایشون میخواد بیاد اتاقمون
الان واقعا خوشحالم میخواد بیاد اتاقمون اون موقع گفتم ما تخت حالی نداریم ! مهرخ هم گفت تخت خودت! تو که رفتی میخواد بیاد سر جای تو تازه بهش گفتیم اتاقمون انتن داره :q
گفتم من هنوز نرفتم ! -_-
خیلی خیلی جذابه
روز اولیکه اومدم خوابگاه ی پولی از ما گرفتن به عنوان پول پیش ... الان رفتم به سرپرستی گفتم اون پول پیش رو زودتر از موعد بهم بدین و بهم گفتم بخاطر اینکه از ورودی های جدید پول ورودی خوابگاه گرفتیم مدیر خوابگاه گفته ورودی های جدید گناه ؟ دارن ازشون پول بگیریم و پس ندیم اما پول پیش ورودی های قدیم رو پس بدیم ! پسگول پیش هر دو رو پس نمیدیم !
الان من موندم پول ورودی دیگه چیه ؟ فرض کن بری خونه اجاره کنی پول پیش رو بهت ندن و بگن این مول ورودی به ساختمون بوده !وات؟ فادیا گفت منم موقع رفتن همینو گفتن بهم که پول پیش رو بهت برنمیگردونیم و منم دیدم دارن حقمو میخورن نتونستم کاری کنم!
هاه؟
بهم گفتن از قرارداد عکس نباید بگیری... به نشانه اعتراض عکس گرفتم و برای داداشم فرستادم و خوندش و گفت واقعیتش مدیر خوابگاهت با کلمات بازی کرده به جای پول پیش نوشته پول نگهداری و تعمیرات ... یعنی قبل از هر چیزی اومده پول تاسیسات رو به اسم پول ورودی ازتون گرفته شمام نفهمیدین منظور قرارداد چیه و امضا کردین و الان ازت دزدی شده ... فدا سرت
دیشب مهرخ استوری ی نفر رو ریپلای زد و بعد دیدیم دبی هست و عربه اما واسه شهر دانشجوییه به مهرخ میگیم ادامه بده شاید سفر خارجه رفتی! میگه عربا رابطه میخوان بعد بگیرن من هنوز خانواده ام با این انقدر عمق راضی نیستن ... گفتم الان پسرای خودمون چطورن ؟ گفت اینا بزن و در رو ان
امشب قراره بریم فوتبال ببینیم و ساکورا نمیاد چون باید بره خونه بهمون سپرده شماره فلانیرو بگیریم در حدی که خودمون گوشی رو بهش بدیم ... چون من میخوام برای همیشه از اینجا برم دیوار کوتاه تر از من پیدا نکردن و قراره من گوشیم رو بدم و شماره بگیرم ...
شب نوشت :
عه دیدی چی شد ؟ دختر خوشگله رو قاپیدن بردن اتاق خودشون :/
من و مهرخ همگی چشم شده بودیم کراش ساکورا رو پیدا کنیم اما اب شده بود رفته بود تو زمین ... امشب فوتبال خیلی شلوغ بود
اینکه بخوای به ی سری چیزها آگاه بشی در واقع آگاه شدن هم یک روزیه مثلا به مرحله برسی هاله بدن رو ببینی بدونی ی نفر جلوت دروغ میگه همه پیشرفت در مسیر به عکس العمل شما بستگی داره و به اینکه تسبیح بگیری تو دست ذکر بگی بستگی نداره مثلا به مرحله ای میرسی میبینیوقتی مردم دروغ میگن دود از دهانشون خارج میشه و هاله بدنشون چجوری میشه و بچه ات وقتی جلوت دروغ میگه عکس العمل تو چیه ؟ عصبی میشی ؟ به روش میاری ؟ همینکه انرژی ها رو نشناسی و عصبی بشی فرشته ها در اون رحمت رو روت یبندن یا تو همون مرحله میمونی و دیگه چیزی بیشتری درک نمیکنه یا همون چیزی رو که هم درک میکنی دیگه متوجه نمیشی ... مثلا میری عیادت مریضی و حالش خوب نیست و میبینی گوی معنوی وسط سینه اش هیچ نوری نداره یا خیلی ضعیفه یا از هاله بدنش حدس میزنی تا چند روز دیگه فوت میشه به خودش و خانواده اش میگی میمیره و ناامیدش میکنی یا باور داری خدا مرده رو هم زنده میکنهو میگی توکل کنید به خدا ؟ دوستت دوتا خواستگار داره کلی التماست میکنه که بحث زندگیشه و حداقل بهش بگی کدوم از این دوتا پسر بهتری هستن ... اگر تو زندگی دوستت دخالت کنی این میشه کار همون دعا نویسا و فرشته ها نمیذارن دیگه چیزی متوجه بشی یا خواستگاری داری و میدونی گذشته اش چجوری بوده به همه درباره گذشته اون پسر میگی یا خلاصه میگی نه ؟ یا آدمی کنارت میشینه که همه میگن آدم پاک و خوبیه اما تو که کنارش میشینی و قرینش رو میبینی میبینی اونقدرا هم خوب نیست الان چیکار میکنی ؟ میشینی همه جا تعریف خودت رو میدی و میگی من ی چیزایی از ماورا میدونم و میگم این ادم فلان کار رو کرده اصلا ادم خوبی نیست و با ابروی مردم بازی میکنی ... آدم بدی باشه به شما چه مربوطه که همه جا درباره اش حرف میزنی ؟
+ این منو یاد خودم میندازه ی آقایی اومد خواستگاری من مادرم انقدر خوشحال شده بود که دیگه این هم محله ای هست شغل ثابت داره خواهر زاده دوستشه ... من گفتم نه ولی چون مادرم هر دفعه میگه پفک این آخرین خواستگار توعه بعد از این هیشکی نمیاد خواستگاریت-_- نشستم کل چیزایی که درباره اون پسرک میدونستم رو براش باز کردم (البته وقتی خاله اش بهم زنگ زد گفتم این افتخار بسیار بزرگیه که پسر شما اومده خواستگاری من ، خیلی ازتون ممنونم که پسرتون منو انتخاب کرده اما من قصد ازدواج ندارم😶 ) خلاصه مادرم راضی شد ولی هفته پیش بهم گفت پفک تو به من گفتی پسره عصبیه و احترام حالیش نیست اما اون تو موقعیتی بود که طرفش هم ادم حسابی نبود دختری رو دوست داشت که خواهر دختره با رلش از خونه فرار کرده بود و به دختره گفته بود من تو رو دوست دارم اما از خانواده ات خوشم نمیاد (و خانواده ما که از این حاشیه ها و فرار کردن با دوست پسر رو نداره پس این آقا به تو بی احترامی نمیکرد اگر باهاش ازدواج میکردی چون دور از جون خواهر تو که همچین بی ابرویی بازی نکرده )... خلاصه قیافه مادرم اینجوری بود که سرم کلاه گذاشتی و ازدواج نکردی 😶😐

قرار بود دیشب آخرین جلسه ام برای کلاس زبان باشه اما چون وسایلم زیاد بود و بیشترا تا میتونستم باید جمع میکردم و داداشم گفت زودتر باید بریم پس داخل گروه کلاس پیام گذاشتم نمیتونم آخرین جلسه ام رو باشم تا از تک تک تون خداحافظی کنم
خانمای کلاس خیلی خیلی خانمهای خوبی بودن و وقتی ریپلای میزدن پیامم رو میترسیدم بازشون کنم و بخونمشون ... از اینکه واقعا دارم از دستشون میدم گریه ام گرفته بود
+ دوتا جا بهم پیشنهاد کار شد اما هر دو دقیقا ۶ تومن بود ... خانواده خیلی روش فشاره از اینکه من شهر دانشجوییم و با ۶ تومن موافقت نکردن وقتی گفتم آزمایشگاه هست الان حقوق اداره کار ۹ هست داداشم اینجوری بود برده داری مدرنه ؟ بدون مرخصی ۸ ساعت ۶ تومن ؟ تو پیش زیبا شهر خودمون ده روز کار کنی ۶ تومن میشه !
+واقعیتی که الان دانستم بیشتر کارفرما ها انتظار دارن عین چی بدون استراحت و نشستن براشون کار کنی اما بهت پول ندن! واقعا چرا ؟
خانم ت بهم پیام داد و گفت تصمیم ات منو شوکه کرد اینکه از شهر دانشجویی واقعا بری ! بهتر بود میموندی اینجا
... واقعیتش من نمیدونم فردا چه اتفاقی برام میوفته فردا باید چی تصمیمم باشه ... ترسناکه
من واقعا نمیدونم میخواد چی بشه

۱- قیمت دوتا سوسکی جلو موها ۱ میلیون میشه ... پس فعلا آپشن اسپری رنگ مو رو آوردم بین گزینه ها ...
۲- اگر ان شاءالله همه چی خوب پیش بره قبل از عید فارغالتحصیلم !!!۳- گزینه اسپری رنگ مو حذف شد چون میگن مثل اکلیل میمونه و شامپو رنگ مو جایگزین شد
۴- شامپو مو میگن خوبه مو رو زبر نمیکنه اما روی موی مشکی عمل نمیکنه و باید دکلره باشه ... گزینه شامپو مو حذف شد
۵- آپشن بعدی ژل مو ؟ هست

از سال ۹۸ یا ۹۷ موهام رو کوتاه نکردم الان رسیده به زیر آرنجم!:/
مامانم هی میگه الان قیمت موهات ۵ میلیونه بیا بفروشیمش ... حداقل کوتاهش نمیکنی کراتینه اش کن
ولی من تقریبا تمام عمرم موهام پسرونه بوده :( این اولین بارمه ... خودش معجزه هست انقدر بلند شده
کلی نوشتم و پاک شد !
بهدا نوست :فعلا پروژه فروختن مو کنسله و آپشن رنگ موی صورتی ملایم افزوده شده
من دارم برای چی اینهمه پول خرج میکنم؟ وقتی موهام رو نه خوشم میاد از جلو معلوم باشه و نه از پشت ! چون عصبیم فکر میکنم خوشگل نیستم
واقعا وقتی قرار نیست بیرون کسی ببینش و نه شوهری دارم ... این رنگ مو چی میگه ؟ جواب درون ذهنم عصبیم چون بهم گفتن وقتی نخندی خوشگل تری ... البته من از این کسی که بهم گفته عصبی نیستم از این واقعیت عصبیم
وضعیت خنده هام رو گذاشتم روی تنظمات شدید مصنوعی خندیدن و نخندیدن

دلم میخواد برم خونمون ... دیگه از این شهر دانشجویی خسته شدم از مردمش دانشگاه استادا خوابگاه بچه های خوابگاه
وقتی خونه بودم مامانم نمیذاشت شیرینی و کیک بخورم عوضش پوست سالمی داشتم ی باغچه الوئه ورا داشتم با دوبار الوئه ورا زدن اون مایع زردش ... باهاش لکه های صورتم رو درمان میکردم اینجا گشنه ام میشه بیس چهاری کیک میگیرم و بعد همه اش جوش میزنم جوشای زشت و بعد دارو خونه رفتم ی ضد لک بهم داده دو هفته هست دارم به صورتم میزنم اصلا تغییری نمیکنه
اعصابم خورده صورتم لک داره و پاک نمیشه
برای پریودی دادم مهرخ کیسه اب گرم برام بگیره اب جوش ریختم فهمیدم کیسه اب گرم پاره هست مهرخ گفت من نمیرم مغازه که پسش بدم پس خودم رفتم مغازه تا کیسه اب گرم رو پس بدم اما گفت ما پول جنس رو پس نمیدیم ی جنس دیگه بردار یا شب بیا با صاحب مغازه صحبت کن ...
بهدا نوشت : اصلا بیخیالش خدا بزرگه لکه ها ی روزتموم میشن این ۵ واحد تموم میشه و برمیگردم خونمون و کیسه اب گرم قبول کنه یا نکنه مهم نیست

شما هیچ وقت خود جن رو اینکه با جسمش ظاهر بشه جلوتون نمیاد جنها شمایلشون رو میفرستن که شمایل شبیه کالبد هست و هیچ وقت یک انسان عادی شمایل نمیبینه
حالا کیا شمایل یک جن رو میبینن ؟ کسانی که مدیوم هستن
کسانی که جادو زیاد گرفتن برای خودشون اینها اوایل ترس و وحشت شدیدی میگیرن و اون جنی که بند اتصال شون وصل شده سعی میکنه چشم شخص رو سمت تاریکی ، زمین باز کنه پس اوایل سایه تو خونه میبینه تو خواب حتما اون جن که بهش وصله رو میبینه و اون جن سعی میکنه به هاله بدنش آسیب بزنه حجاب الهیشرو پاره کنه تا چشم سومش رو به سمت تاریکی باز کنه تا تو بیداری اون شخص بتونه اون جن رو ببینه ( فرق اینا با کسانی که ریاضت میکشن اینه اونهاچشمهاشون آسمانی باز میشه و میتونن گویچه های انرژی نماز رو ببینن وارد بعد های بالاتر بشن فرشته ها رو ببینن)
میگن وقتی خونه ای تاریکی واردش شده باشه مدیوم باشی یا تو برون فکنی میبینی بالای خونه تو گوشه سقف ی چیز دود مانند جمع شده انرژی منفی زیاد تر بشه این لجن طور میشه و به مرور زمان با بیشتر شدن انرژی منفی این لجن از بالا میاد پایین و کل دیوار رو میگیره ... همچین خونه ای حتما چیزی توش هست که انقدر سنگین شده ممکنه داخلش جادو سوزونده باشن یا داشته باشن و از اینا
وقتی شما تو همچین خونه ای مهمان باشید اول فرشته نگهبانتون هی به شما میگه برین بیرون خود روح تون چون متوجه همه چیز هست میدونه اما شما که مدیوم نیستید فقط حس خوبی به اون خونه ندارید همزادتون بیرون خونه سعی میکنه شما رو از خونه بیرون بیاره (من هنوز نمیدونم همزاد دقیقا چطور محافظت میکنه مثلا یکی از کارهایی که همزاد میکنه شما ی خودکار دارید یا ی لباس تو کمده نمیتونید پیداش کنید همزاد میخواد از انرژی وسایلتون استفاده کنه پس ی حصار میزنه روش همونجا تو کمده اما ناپدید میشه وقتی صلوت میدین اون حصار برداشته میشه و وقتی دوباره کمد رو بگردید پیداش میکنید )
همزاد و فرشته نگهبان تا ی جایی کمک میکنن
یادم نیست دقیقا چه کاری بود که میگفتن وقتی انجامش بدید فرشته نگهبان جیغ میکشه و میگه من نمیخوام دیگه راهنمایی اش کنم و ی فرشته دیگه رو میذارن به جاش
حالا همه دعا نمینویسن جدیدا شمع تراپی جلوی آینه جادوی ویکا و نوشتن اسم روی برگ و فال تاروت و نوشتن اعداد کیهانی که احضار های جن سمت اروپا هستن رو تو اینستا جدیدا اومده
وقتی با این روشا چه آگاهانه و چه ناآگاهانه چه با خواسته و ناخواسته جنی بهتون وصل بشه همزاد تا ی حدی قدرت داره یدفعه نمیتونه با ی قبیله جن بجنگه اگر همزادتون آسیب ببینه و بمیره شما بیمارستانی میشید و ده دوز بعدش میمیرید
.. اینجا همزاد شما اعلام بی طرفی میکنه و گم و گور میشه میگه این شما و خودش
بعضیا شون میگن اصلا من خودمم میام تو گروه خودتون فقط کاری به من نداشته باشید ... اینجا شما تو خواب یکی رو عین خودتون میبینید که چشمهاش قرمز شده این همزاد سعی میکنه بیاد داخل هاله بدنتون هاله طولش تقریبا دو متر هست وقتی بیاد داخل هاله دیگران داخل چشمتون رو نگاه کنن دو تا مردمک میبینن که جدا از هم تکون میخوره و یکیش قرمز هست و سایه تون جدا از خودتون حرکت میکنه یدفعه... این همزادتونه که اصطلاحا میگن شیطانی شده ... خب چیکار کردید اینجور شده ؟ به اسم آرامش شمع تراپی کردین جلو آینه یا احضار روح زدید و عدد رو کف دستتون بارها نوشتید یا وارد عرفان حلقه شدید
ی کاری باید
بعضیا به اسم تکامل روح و چرخه حیات و خوش شانسی و پولدار شدن و باز شدن بخت و اقبال و ازدواج ... میگن مثلا اسمت رو با تاریخ تولد میلادیت یا قمری رو برگ بنویس یا با رژ قرمز روی آینه اینو بنویس ی سری اسم عجیب غریب یهودی رو تکرار کن
رو موزایک تو خونه ات ستاره بکش بشین توش !!
خب تو ایرانی هستی تاریخ تولدت شمسیه چرا باید تاریخ تولدت رو تبدیل کنی روی برگ بنویسی؟ آخه همینا میگن کار ما خدایی هست ... تو مسلمونی چرا باید اسم یهودی رو برای رسیدن به خدا تکرار کنی ؟ ...
ما تو ی سری آیینها تو دنیا یکی از عبادتها اینه این مقدار از این کتاب واسه اون دین رو بخونی ... خوندن این کتاب میشه عبادت ... ما هم تو دین داریم خوندن کتاب قران هم عبادت هست
میگن وقتی جنی بهت وصل شد یکی از راه های جدا شدن اون ازت اینه ۹۰ روز نماز اول وقت بخونی یعنی همینکه اذون گفت الله اکبر تو وایسی بگی الله اکبر ... این خبگیلی سخته ممکنه شما اون لحظه جایی باشی که نتونی نماز بخونی یا جدا از اون انقدر انرژی خوار بهت وصل هست چاکراه ها آلوده هست که یک هفته خیلی عالی نماز میخونی و بعد بخاطر برون ریزی و جدا شدن انرژی خوار ها و بالا کشیدن ارتعاش بدنت ... ی جوری میشی از نماز خوندن خسته میشه حاضری هر کاری کنی نماز نخونی حاضری وسط نماز خوندن فرار کنی ...
این بخاطر اینه ارتعاش بدنتون میخواد بالا بره و بدنتون خسته اش میشه و تنها راهش ادامه دادن هست بعد از چهل روز این حالت از بین میره
حالا بعضیا هستن نه مدیوم هستن و نه جنی بهشون وصله و میگن ما جن میبینیم ... اینها از ترس زیاد توهمی شدن ... جن شما رو نمیتونه بکشه اون شمایله ترس شما شما رو میکشه قبلا گفتم وقتی دیدنش چیکار کنید برای همین میگن کسیکه باور قلبی داره مرگ دست خداست خدا هر وقت معین کنه من میمیرم نه ی جن ... اون جن نمیتونه کاری باهاش کنه
مثلا فیلمهای زامبی رو از هر ده هزار نفر یک نفر واقعا باور داره اگر ویروس رو گرفت ویروس نمیتونه کنترل مغز اون رو بدست بیاره
یا بعضیا میگن ما وقتی تنهاییم تو خونه انگار ی نفر نگاهمون میکنه ... اونی که نگاهتون میکنه همزادتون هست ... شما وقتی زیاااد بترسید زیاد گریه کنید همزادتون نزدیک تون میشه تا چک کنه چیشده
میگن انرژی کامل یک دعا رو وقتی میگیری که اخلاقیاتت درست باشه دروغگو نباشی حریص نباشی عصبی نباشی وگرنه ادمی باشی که اخلاقیاتت درست نباشه کل قران هم بخونی اب از اب تکون نمیخوره تغییری حس نمیکنی
*خیلی از طلسمات که انجام میشن احضار جن هستن
*درباره جسم های دیگه داخل دنیا های دیگه اگر شما سعی کنید خطایی انجام ندید و حالتون خوب باشه و ارتعاش بالایی داشته باشید جسم های دیگه رو کمک میکنید که مسیرشون رو بشناسن
*روزه گرفتن مثل شوک میمونه و اون اشفتگی انرژی های بدن رو تنظیم میکنه هاله بدن پاک میشه
*کسانیکه کفر میکنند فرشتگان پیششون نمیان و هیچ کاری براشون انجام نمیدن حتی فرشته نگهبانش محدود میشه از لحاظ کارهایی که میتونه انجام بده براش هر کاری رو انجام نمیده و هر مراقبتی برای اون شخص انجام نمیده کسیکه اهل قران خوندن و نماز خوندن و شکرگداری نیست استغفار ساده نداره بابت خطاهایی که انجام میده یا نمیده ... در زول یک ماه حتی یکبار استغفار انجام نمیده این اشخاص راحت سحر و جادو روشون اثر میذارهبرای اینکه اون طلسم رو شما اثر نذاره اولین نکته ایمان شماستهمون پیغمبر گفته دعانویس مسلمون نیست پس دعانویسی قسم خدا خورد باورش نکنید
حتی اگه بری یوتیوب و اموزشهای این دعا نویسا رو تو دفترت بنویسی در واقع شما اولین قلم زنی تون رو انجام دادید و هر وقت توبه کردین باید اون خودکار و اون دفتر رو بندازید تو اب جاری عمیق که فرشتگان اب اونو پاک کنن نباید اتیش بزنید کتاب یا اون دفتر رو چون هر کتاب دعا نویسی حداقل ۵۰۰ تا پری به شکل زنبور با سر انسانی داره که دعا نویس و شما نمیتونید ببینید که ی سری داستان دارن این پری ها کشتن پری با اتش نحسی خیلی شدید میندازه تو زندگی تون ...
وقتی اون طلسم رو بنویسید حتی برای اموزش اون طلسم فعال میشه و اولین جن اطرافتون رو میندازه تو حصار یا طرف تو ویدیو داره احضار جن میکنه و شما باهاش تکرار میکنید شما حواستون نیست اما با تکرارتون دارید احضار جن انجام میدید شما وقتی طلسم پیدا کردید بندازیدش تو آب اون طلسم در واقع جی پی اس هست که جن باهاش خودش رو به شما وصل میکنه وقتی بندازیش تو اب دیگه جی پی اسی نیست که شما رو پیدا کنه و اون طلسم با اب پاک شده و دیگه فعال نیست که ی موکلی رو تو حصار بندازه و دوباره دردسر درست کنه
وقتی توبه کنید فرشته نگهبانتون عوض میشه و ی فرشته قوی تر میاد برات و به وسیله اون توبه حصار میشید و ی سری از اتصالات و تارهای اتری از تاریکی که بهتون وصل شده قطع میشه
بعضی وقتها طرف تو شرایطیه که باید توبه کنه که دیگه اون کار رو انجام نده
وقتی بهش میگی توبه باید کنی میگه اگه خدا میخواد منو نجات بده باید همینجوری نجات بده
اینه که شما اومدین تو این دنیا زندگی کنین اصطلاح متافیریکیش فرکانسی رو پر کنی ی عددی رو پر کنی تا رشد پیدا کنی
اینکه خدا باید خودش منو نجات بده مگه تو چیکار کردی ؟ تا حالا قدم خوبی برداشتی ؟ کار خیری انجام دادی؟ تا حالا دستت رو بردی بالا با قاطعیت
خیلی از ادمها از خداوند طلب میکنند اما اون خواستنشون به شکل واقعی نیست اما خیلی تناقض دارند مثلا هر روز صبح میرن امام رضا دعای فرج میخونن و بعد شاگرد دعانویسا هست و با کلی دعا نویس دوست هست بعد میگن من چرا گرفتارم خب تو داری عملی انجام میدی که کفر هست ادامه اش بدی مسلمون از دنیا نمیری گرچه تو تو ذهنت خودت رو مسلمون میدونی ... همینکه دوتا کتاب دعانویسی دارن و به اسم در راه خیر کلی پول از مردم میگیرن و نماز شب میخونن و دلیل میارن برای خودشون
هر شخصی که دیدن نفسش مورد داره ازش دور شو چون بهت تهمت میزنه جادوت میکنه صدتا داستان درست میکنه اینا ادمای سنین و ادمای سمی رو از زندگیتون بذارید کنار و دلسوزی های الکی برای هر کسی انجام ندید و دلسوزی تون در یک حد و اندازه باشه که اون مسائل خدایی نره زیر پا
پروژه فروشگاه بسته شد
از فردا دیگه نمیرم
زیرا فروشگاه هر جا ضرر کنه همه ی کارمنداش باید از جیب خودشون پرداخت کنن
دوستم گفت اگر از صندوق میترسی مثلا روغن زیتون روی خود کالا ۴۰۰ ثبت شده اما وقتی روی سیستم اسکنش میکنی سیستم میگه قیمت کالا ۶۵۰ هست مشتری کارت میکشه و فاکتور رو به مشتری میدی مشتری قیمت روی جنس و قیمت داخل فاکتور رو با هم مقایسه میکنه میبینه ۲۵۰ تومن بیشتر از قیمت اصلی بهش دادی ... اینجا میشی گرون فروشی اگر مشتری بفهمه همچین اشتباهی پیش اومده دعوا پیش میاد شاید ادم خوبی بود و بگه اقا ۲۵۰ تومن گرونتر بهم دادین برای چی؟ ... حالا سیستم فروشگاه گرون فروشی کرده اما تویی که پشت صندوقی باید از جیب خودت کارت به کارت کنی و پول مشتری رو بدی!!!!!!!!
(حالا بازرس هم بیاد هیچ وقت نمیپرسه چرا گرون فروشی کردین ... نمیدونم شاید قانونشون اینه به این چیزا گیر نمیدن)
دوستم میگه اگر مشکلت اینه برای صندوق بگو من سر و زبون ندارم ممکنه اشتباهی کنم و نتونم جواب مشتری رو بدم
اما مشکل فقط این نیست که بگم پشت صندوق نمی ایستم ... بدون اینکه متوجه بشی یدفعه ده کیلو گوشت گوسال تو فروشگاه گم میشه ... اینجوری که گوشت وارد شده به فروش نرفته اما تو فروشگاه نیست حالا کی باید خسارت بده ؟ مجموع خسارت تقسیم بر تعداد کارمندا اینجا ۶ تا هست
روز اول من دیدم مردم جنس از تو فروشگاه بر میدارن فرار میکنن ده کیلو گوشت گم شد ... همکارم ی ساندویج سرد رو برداشته بود و گوشه داشت میخورد اما من ندیدم بره سمت صندوق حساب کنه ... من به کسی نگفتم همچین چیزی دیدم ... اما میگن از سمت ستاد دوربینا کنترل میشه ... شک دارم

یکی از بچه ها که تو یکی از شعبه ها کار میکنه ی حرفی زد برگام ریخت گفت بعد از سه ماه بهت میگن بای امضا کنی هر چی تو فروشگاه کم اومد تو باید پولش رو بدی یا اخراج بشی و هر چی گذاشتن زیر دستت با دقت بخون ممکنه مشتری تو فروشگاه ی کیک بخوره بدون اینکه تو بدونی یا بار قبل آقایی وسایل برداشت و بدون اینکه حساب کنه سریع زد بیرون یا یدفعه ده کیلو گوشت گم شد اما بعد فهمیدم اشتباه حساب کتاب بوده همکارای آقا خیلی زیر اب زنن و صندوق رو یاد بگیر اما انقدر آروم کار کن که حرصی بشن و بزارنت چیدمان
آقا من اصلا نمیخوام کار کنم
بعدا نوشت : نه میرم ... فقط تا قبل از امضای مسولیت انبار ... بعد بیرون میام