۴۱۸🍐

۱- من تا الان که اینجا بودم چیز خاصی یاد نگرفتم چون نمیذارن اجازه نمیدن میگن فوت کوزه گریمون لو میره:(... دلم میخواد غذاهایی که از سرآشپزمون یادگرفتم رو اینجا بذارم تا اونایی که بلد نیستن مثل خودم بتونن هنری رو کسب کنن...
۲- پسر عموی کراش ی شب از قصد کارتش رو آورد تا موجودی بگیرم ... بهم گفت تو هر چقدر منو بلاک کنی بازم من ی خط جدید میگیرم ... اینجا فهمیدم فرار کردن و بلاک کردن نتیجه نمیده روش و گفتم حس من مثل شما نیست اینکه کوچیکتر از منین فقط بخش کوچیکی از ماجرا هست و من نمیخوام بخاطر من خودتون یا شخصیتتون رو عوض کنید ... که خب انگار با این حرفم دیگه پیام نداد ... البته همه اصرارش روی دوست شدن بود !
۳- من واقعا خوشگل نیستم حس میکنم اینا ی امتحان از طرف خدا باشه ... مگه من یوسف پیامبرم؟!
۴- من همیشه رو کسایی که کراش دارم دعا میکنم که حالشون خوب باشه ... آخه قرار نیست شما از هر کی که خوشت اومد بهش برسی یکی هست اسمش آرمانه ... خیلی ادم خطرناکیه ... روزای اول آقای ارمان که میومد منو نگاه نمیکرد و سلامم نمیکرد ... منم اصراری نکردم ... بارهای بعدی ی جور برخورد میکرد انگار من وجود ندارم! تا بهم پیام داد و گفت من واقعا دلم میخواد هر جا که هستی حالت خوب باشه
