۵۴۴🐡
۱- همونطور که قبلا گفته بودم اگر یادتون باشه اسم دوست پ بچه های اتاق ممده ولی من اینجا مینویسم "غلام" تا رضا و ممد نشه و همه چی قاطی نشه !
ایران به دوست پسرش غلام میگه "شیرکاکائو "
یک روز گفتم این اسمه خیلی قشنگ نیست چرا ایران ا اینجوری صداش میزنه ؟
یکی از دخترا گفت اسم غلام رو نمیگه چون میترسه خواهرش بدونه که دوست پ داره اما اینکه اسم مستعار غلام رو شیرکاکائو گذاشته بخاطر اینه بار اول که میخواست بیاد دیدن ایران یک باکس شیرکاکائو گرفت و از اون موقع تو جمع غریبه ها نمیگه غلام میگه شیرکاکائو ( البته ایران کلا شیرکاکائو دوست داره)
۲- اون روز زینار میگفت جلو مادرم چادر میزنم (فقط شهر خودشون ) ... من واقعا تعجب کرده بودم چون از بالا تا پایین ستون فقراتش تتو هست تازه ۳ تا دوست پ داره ، مورد آخر بهش گفته بود هر وقت ازدواج کردی منو به شوهرت معرفی کن ... البته زینار هم از اون دخترای آروم یا ترسو نیست اونقدر که هیچ کس نمیتونه تو بحث کردن ازش ببره ، تو همون پنج دقیقه اول و از طرز حرف زدنش کامل مشخص میشد چه جور آدمیه !
۳- چیزی یادم نیست !
۴- حس میکنم خیلی ضایعه ام ، تو خوابگاه بودم و هوا گرم شده بود و بچه ها همگی لباس تابستونه پوشیده بودن و کولر ها رو هم روشن کردن ولی از این طرف من واقعا سردمه و و کلاه رو سرمه زیپ سویی شرت رو تا ته کشیدم بالا و جوراب پامه ... به مینا گفتم میشه در رو ببندی هوا خیلی سرده ... با مکث نگام کرد گفت واقعا سردته ؟! گفتم واقعا سردمه ... بعد انگار یاد چیزی افتاده باشه گفت اوه ، ببخشید فهمیدم