۱- با پاتنر زبان درباره ساعت زبان حرف میزدم گفت باشه عزیزم ...
من : 😐😑🙄
اگر نمیدانید بدانید و آگاه باشید این جمله خیلی زشته وقتی به دختر غریبه بگی
۲- ی شایعه شنیدم که نونام میخواد انصراف بده ،خودم ترسیدم ازش بپرسم که مبدا درست باشه یا درست نباشه و بخواد به چشم ی گزینه بهش نگاه کنه ...اون لحظه انقدر ترسیده بودم به زور جلو خودم رو نگه داشته بودم که پبام بهش ندم و نگم تو رو خدا خودم درسا رو به جات پاس میکنم ولی حرف از انصراف و دوباره خوندن نزن 😖
خیلی خیلی ترسیده بودم
۳ - عمه بزرگم (لاله) حدود ۷۵ سالشه ... میگه وقتی شب دزد بدون اجازه صاحب زمین واردش میشه ، زمین جیغ میکشه و سگ صداش رو میشنوه و وگ میکنه
۴- نونام هنوز جایی نگرفتنش ... تو ی درمونگاه رایگان کار میکنه تا غذای ناهارش رو بهش بدن ... چقدر فرایند سرکار رفتن پیچیده هست 🚶♀️🚶♀️🚶♀️
۵- بچه ها اگه دبیرستانی هستید یا راهنمایی کلاس ۷ تا ۱۲ ... هیچ وقت وایه دوستی و چت کردن آشنا انتخاب نکنید وقتی راهنمایی بودم ر اینو گفت اون لحظه نفهمیدم اما بعدها فهمیدم ، چند سال پیش وقتی به داداشم گفتن بیا فلانی رو بگیر دختر به این خوشگلی گفت نمیخوامش همه دوستام درباره اش حرف میزنن ... و خب از لیست خط خورد
یعنی میخوام بگم چ خوشگلین چ حدودی خوشگلین سن تون کمه هیچ وقت ریسک این کارا رو نکنید ، اگه ناخواسته بدون اینکه متوجه بشین وارد کار آبرو بری شدید خودتون رو بکشید بیرون ... اسم دخترا بیشتر بد میشه تا پسرا ... هیچ کس از اون پسر خورده نمیگیره متاسفانه
همه کاسه کوزه ها رو سر شما خراب میشه 😐
نشون به اون نشون من پسری رو میشناسم اصلا اصلا پسر خوبی نیست و دختر بازه ... اما همیشه خانمهای فامیل میگن فلانی قد رعنایی داره ، نماز میخونه ! ، خوشگله و احترام به پدر و مادرش میذاره
هیچ وقت نگفتن واسه دخترباز بودنش پسر بدیه !
۵- تصمیم گرفتم به فری بگم انصراف دادمه چون میترسیدم بعدها اگه بفهمه ناراحت بشه و بهم بگه من دوستتم و باید همچین چیز مهمی رو از بقیه یا آخر از همه بشنوم ! اما چون به حلما گفته بودم کلی سرزنشم کرد که باید ادامه بدم و خانواده گفت تصمیم خودته اگه صلاح میدونی انجام بده ... و انتظاری نداشتم فری ی چیز خوب بهم بگه اما عکس العمل اون این بود :
"بهتر
هر جا ک راحتی و بهتر میتونی ادامه بدی همون جا برو
بهت افتخار میکنم دوست شجاعم
😘😘😘😘
پیش خودمون میمونه💕💞"
اصلا انتظار نداشتم همچین حرفی رو ! پیش خودمگفتم اینم میخواد بگه چرا؟😯
۶- چون پسرا میگن باید ی نفر باشه غذا رو برامون آماده کنه و از این بهونه ها ؟! نمیذارن جایی برم ... من واقعا زورم بهشون نمیرسه حرفم رو ثابت کنم و بعد به نونام گفتم برو کتاب فروشی دست دوم این دو کتاب رو بگیر تا ارزون درآد ... میگه تو میدونی من اصلا از خودم پول ندارم اگه داری خودت بده... دلم میخواد این زندگی رو بالا بیارم
۷- واقعا نمیفمم این پسرا با چه رویی اول میپرسن کدوم نونات پرستاره؟! بعد میشنوی همونا میان خواستگاری خواهرت ... بعد نونات ردشون میکنه میان واسه تو ... انگار مغازه هست!
اصلا حس دست دوم بودن میگیری وقتی یکی اینجوری برات میاد ... کاش بگذرن این روزا
۸- چرا آتنا دیگه وبلاگش رو آپ نمیکنه ! الان ی سال شده ! حالش خوبه؟
۹- عکسای اسکرین شات گوشیم رو نگاه میکردم فهمیدم از دخترای پو فرفری خوشم میاد و با نمک ترن ... در حالی که خود موی فر به خاطر خشک بودنش تو مراقبت خیلی اذیت میکنه
۱۰ - حلما میگه بیش از ده مرتبه ارباب حلقه ها رو دیده ولی بازم دلش میخواد نگاهش کنه
۱۱- تمام شد پست
+ نوشته شده در جمعه بیست و سوم مهر ۱۴۰۰ ساعت 19:54 توسط Taxian
|