۶۲۶🦖

مادرم و عروس به اتفاق هم رفتن تا روژان ( نامزد پسرخاله) رو ببینن ... همه چیز خوب بود تا اینکه بابام پرسید عروس ! نظرت درباره روژان چیه ؟ اونم گفت اصلا دختر زرنگ و اجتماعی نیست

بابام گفت عروس این باباش فلانیه دست کم نگیرش !(بابام خیلی به اصل و نسب معتقده ) عروس گفت چه ربطی داره دختره اجتماعی نیست سرش به تنش نمی ارزه ( منظورش اینه پدر و مادر خیلی پیری داره و از خانواده لارج لاکچری نیست ... بحث پوله :/)

پسرخاله گفت اون تو برخورد اول خجالتی و کم حرفه اما این حرفهایی که اینجا داری میگی رو هیچ وقت به خودش نگو چون علاوه براینکه ناراحت میشه اینکه درباره خانواده اش بد گفتی و من میشناسمش ، اینجوری حرف بزن تا دهنت رو سرویس کنه ... ( واسه هر حرفی ی چیزی تو استینش داره تا از خودش دفاع کنه و مثل تو که فتنه رو شروع میکنی و میندازی تو میدون و وسط بحث نمیزنه زیر گریه و به شوهرش نمیگه ببین دارن جواب زنت رو میدن )

بابام باز گفت "گرگ زاده گرگ شود آدمی بزرگ شود "

عروس گفت عمو ربطی نداره ، ریشه ات کی باشه

عروس اینقدر عصبی شده بود که خیلی وحشتناک قه قه میزد

پسر خاله گفت این چشه ؟ انگار روژان آتیش گذاشته پاش !!

گفتم احتمالا رفته با روژان حرف بزنه و اول حرف اش گفته ما که شاسی بلند سوار میشیم ، ما که خونم بالا شهره ... روژان هم از آدمای فیس و افاده ای خوشش نمیاد بهش توجه نکرده اینم آمپر چسبونده میگه روژان اجتماعی نیست و البته روژان خیلی خیلی خیلی خوشگله

پسرخاله گفت اوه ...

۶۲۳🦖

ایران گفت داداشم ۱۲ سالشه بهش گفتم تو چرا برات مهم نیست که چجوری لباس میپوشم ؟ چرا ادای این پسرای غیرتی رو در نمیاری ؟! چرا نمیگی ایران شرتک نپوش جلو من ؟

داداشش هم گفت مگه من بیکارم که به تو گیر بدم ! هر لباسی میخوای بپوش به من چه !

بعد با نونام حرف میزدیم ... نونام گفت دقت کردی ی بار قبل عروسی ی رژ قرمز زدیم داداش متاهل داد زد !!! گفت پاکش کنید !!! یا میگفت چیه این دخترا کفش پاشنه بلند میپوشنن (و لباشون رو ژل میزنن) ...

و خدایی نکنه بفهمن ما داریم با پسری چت میکنیم کلی بحث را میندازن که شما خرابین ..‌‌. و بعد الان میبینی هر کدوم دوست دختر دارن ! یا همین داداش متاهل ی ارایش جلف و نامعقولی میکنه که منی که دخترم میگم تا این حد آرایش نیاز نیست رو صورت باشه !

دقیقا ودف؟!

۶۰۳🦖

۱- منو مهستی از ی تایپ ... (یعنی تموم ملاکهامون حداقل از لحاظ ظاهری) ... خوشمون میاد

۲- بیشتر وقتها ناراحت بودم از اینکه نظرم با بقیه فرق میکنه و سفت و سخت موافق این بودم که درست فکر میکنم و خب بقیه هم میگفتن نه ما درست فکر میکنیم ... اون روز تو کلاس زبان استادمون گفت قطعا ایران نرمال نیست ... پیش خودم گفتم خدا از زبونت بشنوه ( منظورم دین نیست ، اصلا منظورم فکرهای دینی نیست )

۳- الان فهمیدم هر کدوم از اعضای خانواده ، انتخابی که برای یکی دیگه داره ... هیچ وقت در نظر خودش بهترین نیست مثلا نونام گفت من خیلی دلم میخواست فلانی با تو ازدواج کنه ( جوری گفت انگار اون با ازدواجش به من خیانت کرده و من این پسر رو فقط شب عروسیش دیده بودم :/) گفتم از نظر من فلانی قدش کوتاهه :/ و تایپ من نبود

بعد نونام گفت پسر قد بلند کم شده ، هر کی از واسه من میاد قدش کوتاهه

بعد نگاه من اینجوری بود که : خدایی آدمی که خودت خوشت نمیاد رو به من پیشنهاد میدی !

۴- بخاطر آیه ... اقوام پیشنهاد میدادن به پسرای مجرد فامیل که آیه دختر خوبیه باهاش ازدواج کنید ... مثلا اولا به داداش متاهل گفتن اون گفت نه آیه تایپ من نیست ... بعد داداش متاهل که ازدواج کرد به داداش سینگل میگفت آیه رو بگیر دختر خوبیه :/!

تو فکر این آدما چی میگذره ؟؟

۵- میدونین آدم منطقی خیلی هست اما آدمی که عاشقت باشه خیلی خیلی کمه ...

همین رو داشتم میگفتم که سیلی حقیقته ! مه رخ گفت یعنی چی؟ گفتم یعنی تو دختر خوبی هستی ، قیافه خوب و صورت خوشگلی داری ، مادر بچه هام هستی اما عاشق ات نیستم ( به قول فادیا در طوللل گذر زمان فقط بهم وابسته شدید)

۶- مینا میگه من اولین بار وقتی دوست پ گرفتم ،داداش کوچیکم گفت مینا خودت خجالت نمیکشی با این انتخابت ؟؟؟ واقعا تو روت میشه تو خیابون با این راه بری؟ گفتیم الان واسه غلام چی میگه ؟ گفت اتفاقا از غلام راضیه میگه اگر خواستید ی زمانی ازدواج کنید حتی خونه خودم رو میدم و نگران خونه نباشید .... بعد من حرفای داداش رو درباره خونه با خوشحالی واسه غلام تعریف میکردم ، غلام گفت قرار نیست زندگی ما دوتا اینقدر بی خود باشه که من بعد ازدواج باهات بیام خونه بابات و بشم داماد سرخونه

۷-

۵۴۳🐡

اخیرا یکی از دخترای فامیل به پسرخاله ما اعتراف کرده دوسش داره و از این حرفا

پسرخاله هم به خانواده ما و خودشون گفته نباید برید خونه این دختر خانم ... چون رفتن یکی از ماها یعنی پسرخاله اوکی داده فقط مونده مادر داماد و یکی از منسوبین دخترخانم رو پسند کنه !

آیه نزدیک به ۵ سال هست دلش پیش پسرخاله هست اما پسرخاله از آیه متنفره و گفته کسی نباید خونه آیه بره وگرنه خانواده آیه فکر میکنن ورق برگشته و من از آیه خوشم میاد

آرزو عشق اول پسرخاله هست اما آرزو ازدواج کرده و بچه داره اما پسرخاله میگه اون برمیگرده ! اون هنوز منو میخواد :/ ... اما همین پسرخاله گفته خونه پدر آرزو میشه رفت اما جای دیگه نمیشه رفت !!!!!!

بابام گفت آرزو ازدواج کرده اما این پسر هنوز دست بردارش نیست .

.

.

.

حالا چند وقت پیش داداشم با خنده گفت پسرخاله انقدر خواستگار داری که پاشنه در خونه تون داره از جا کنده میشه

پ.ن: اصلا درک نمیکنم من دخترم عوض اینکه ی خواستگار برای من بیاد واسه پسری مثل ایشون کرور کرور دخترا میگه فلانی ما ازت خوشمون اومده ، انگار جامون عوض شده ... مثلا خانم فلانی یواشکی میخواد با مادرم حرف بزنه من اول از همه فکر میکنم دارن واسه من میان خواستگاری اما خانم فلانی میگه نازنین جان رضا رو دیده بودن ... قیافه من 👈😑

یکی باید بیاد عاشق پیشه های این پسر رو جمع کن اصلا چه معنی میده منو بگو فکر کردم اومدن واسه خواستگاری من 😑

۶۰۵🌾

کاش ی جوری بشه که نتونم به جشن عروسی شون برم 😪😪

۵۷۱🖤

۱- آخه بین این همه دختر خوب ... این آیه به این خوبی چرا داداشای من از کسایی خوششون میاد که میگن طرف مثلا خوشگله اما 🤌 اخلاق ندارن ؟!

دقیقا این جمله یعنی چی؟؟ "آیه چشماش واسه دختر بودن زیادی ساده هست "

۲- فک کنم منظورش با اینه چشماش سگ نداره 😃 ... غاقل از اینکه اونایی که چشماشون اینجوره واقعا اخلاق سگی دارن 🙂

۳- مرجان میگه مگه نمیگن خدا عدالت داره ... پس چرا همه چیز اینجوریه ... مثلا من تا به این شغلم رسیدم واقعا اذیت شدم واقعا ... تو ارشد چقدر اذیت شدم واسه پایان نامه واسه تک تک جملاتش موهام سفید شد کاری نبوده که من رو نزده باشم از دندون پزشکی و منشی گری و ارایشگاه بگیر تا بقیه تا به اینجا رسیدم که شغل الانمم ی سرش خوبه و صد تا سرش درد سر یدفعه ساعت ده شب بهم زنگ میزنن بیا سرکار ! مورد اورژانسی بهت احتیاج داریم !

بعد بعضیا رو میبینی هیچ مشکلی تو زندگیشون ندارن ... هیچ وقت نفهمیدم شکست و نرسیدن یعنی چی ! بعد پیش خودت میگی عدالت باید این باشه ؟

۴- من داخل فیلم "رستگاری در شاوشنگ" وقتی اون مرد از زندان فرار کرد و تو بارون فریاد زد ... گریه کردم

۵- بچه ها میگن بریم ی خوابگاه دیگه مدیریت اینجا بیزنس راه انداخته و هر چه قدر دلش بخواد میگیره ...مرجان میگه اینجا امنیت داره جای دیگه من نمیتونم با ی هر* زه هم اتاقی باشم

۶- کلاغا خبر رسوندن دوست پسرای دوتا از مدیران خوابگاه دندون پزشک هستن😅... من میگم اینا چقدر اوپن مایندن ! خیلی مشکوکن !!😃

۷- مرجان میگه اگر دوست پسر داشتم پول این خوابگاه رو بهم میداد ... موچول گفت پس چرا هنوز سینگلی ؟ گفت چون اگر دوست پ داشتم اون وقت ی چیز دیگه ازم میخواست ... موچول گفت بیشتر دخترای اینجا فکر میکنی چجوری خرج خودشون رو میدن ؟ تو این گرونی مگه میشه زندگی کرد

.

.

.

.

۸- به مادرم گفتم کرایه خوابگاه رو میخوان زیادتر کنن ... گفت مثلا چقدر؟ گفتم مثلا فعلا ۳۰۰ تا افزایش دادن ... گفت خب ۳۰۰ تا باید بزاریم رو یا * رانه ات

۹- یکی از بچه ها تا قبل از اینکه جزو سرپرستها بشه صدای ما بود ! یعنی همه حرفای بچه ها رو به بالاییا میرسوند و مثلا از حق و مظلوم دفاع میکرد ... آقا این شد جزو مسئولین و حالا بیا و ببین چجور داره خون مارو میکنه تو شیشه و با هر بهونه ای داره ازمون پول میگیره و بعد مرجان گفت ببینید من واقعا ندارم ، شما امکاناتی برامون فراهم نکردید این کارا واسه چیه ؟ این گرونی حق ما نیست ! بعد مسئول بهش گفت کل خوابگاه ها و هتلای این منطقه زیر نظر منن شاید پارک دم در خوابگاه بتونی بری که اونجا هم راهت نمیدن البته خوابگاه سومالی هست همه در و دزد و هرز* ن که چون دختر جوونی پیشنهاد نمیکنم بری اونجا ...

یاد مسئولین فرهیخته خودمون افتادم که تا وقتی بین خودمونن چقدر چاکرم نوکرم دارن و ادعا دارن واسه همه چیز و بعد اینکه ی جایی میرسن دنبال اینن با چه بهونه و با چه حرفی به هر طریقی ازت پول بگیرن و تا خودشون پول دار تر بشن

۱۰- چقدر امشب حرف دارم ...

۱۱- پسرخاله داشت میگفت خانم فلانی بهم پیام داده شوهرم داره بهم خی* انت میکنه ...

این بشر منتظر من بود تا من نطق کنم منم گفتم مگه زندگی متاهلی همین نیست ؟!( که ی مدت بعد از ازدواج شوهرت بره با ی نفر دیگه تو راب* طه )

من اینو عادی گفتم ‌... اما وقتی چرخیدم قیافه پسر خاله رو ببینم دیدم با ی حالت هنگ و ی جوری که این حرف رو از دهن من باور نمیکنه داره نگام میکنه اما سریع خودش رو جمع کرد و گفت من فکر نمیکنم شوهرش همچین مردی باشه اون زن حتما داره دروغ میگه و دنبال جلب توجهه

گفتم چرا به تو پیام داده؟ میخواد ازت حرف بکشه ؟ تو رو تو دردسر بندازه ؟ این حرف اصلا به تو ربطی نداره ! اگر باز بهت پیام داد و درباره زندگیش چیزی گفت هیچ چیزی نگو ... چون اگر جوابش رو بدی یا حرفی (علیه شوهرش) بزنی احتمالش هست خود این خانم همه چیز رو بندازه گردن تو !

۱۲- مسئول بچه های اتاق پرستاری تو گروه نوشته هر کی با پوشش نامناسب تو خوابگاه دیده بشه باهاش برخورد میشه ... حالا خود دختره با شرتک میاد تو سالن :/ ... موچول میگه یکی باید خودش و بچه های اتاقشون رو جمع کنه

۱۳- من هر وقت اندام موچول رو میدیدم میگفتم این آدم تو گذشته باید ورزش سنگینی رو انجام داده باشه ... الان گفت کیک بوکس و موی تای واسه چهارسال کار میکرده ... بهم گفت اول ماه اول فقط حرکات کششی انجام میدادیم تا بتونیم پاهامون رو ۱۸۰ باز کنیم و بعد ماه دوم کم کم نحوه صحیح گارد رو یاد گرفتیم ، اصلا اینجور نیست که تو دستت رو مشت کنی جل صورتت و فقط پاهات رو عقب جلو نگه داری ... خود نحوه درست گارد گرفتن کلی تمرین داره ... و بعد ما تا کلی وقت اصلا مربیمون نمیومد باشگاه و تقریبا خودمون همه حرکات رو کار میکردیم ... بدون مربی ... اوه

۱۴-

۴۹۰⚘

خدا نکنه روزی بی پول بشی و از بچه آخری خونه پول بخوای ... مثل سگ پشیمون میشی

این چ درخواستی بود که کردم بلا نسبت سگ 🤦‍♀️ 

تو خونه ما هر کی کارمند شد گدا شد 😒 

۴۸۳ ⚘

و خدا چشم و گوش و عقل داد تا بیاندیشید !!! 

 

واقعا از عروسمون خوشم نمیاد... وقتی تو بحث منطقی کم میاره مال و اموال باباش رو میکنه تو چشمت -_- ما ک شاسی بلند سوار میشیم ما ک کفش مارک میپوشیم -_- 

خب این دختر حرفش رو میزنه و بعد میگه چرا خواهر شوهرام با من آشتی نیستن! -_- 

پ.ن: هیچ دختری تو آشنا باهاش صمیمی نیست ، ایراد از من نیست ... همه اخلاقش رو میشناسن 

 

پسر خاله میگه دختری که دیگه حراج گذاشتن و پدر و مادر و عمو بیان التماس کنن بیا بگیرش همینه ... اگه چیز خوبی بود کسی واسطه نمیشد و تهدید نمیکرد 

 

 

۴۵۷⚘

امشب 

ادامه نوشته

۴۵۶⚘

از جواب ندادن به تماسهام و پیام دادنام ... معلوم بود گذاشتنم تو تح *&^ ری*&^  م 

اومونی هم مثل همیشه اول از همه گفت اگر میخوای به جایی برسی خونواده ات رو رها نکن تو پدر نداشتی داداشت پول عمل ات رو داد !

گفتم من کسی رو رها نکردم ! ممنونم ازتون که تو تنگی بهم کمک کردین ... اما این آشتی کردن به نفع ما نیست ! پسرت مثل آدم مرفه بی درد شده که تنها کسریش اینه من بهش توجهی نمیکنم ! چرا هیچ کدومتون وضعیت من رو درک نمیکنین که گذاشتینم تو خوابگاه که اصلا چجوری روزم رو شب میکنم... فقط بهم زنگ میزنین بابت کاری که نکردم عذر خواهی کنم ؟ چرا ؟ چون پدری کرده برام؟

بیست سال بشین بین مردم آبرو جمع کن و تهمت دروغ بزنن بهت و چیزی نگی که چون طرف وقتی دانش آموز بودم شهریه ام رو میداده ؟

 

 

 

 

 

خوشم میاد هیچ کدوم کوتاه نمیایم !

 

۴۵۳⚘

۱- چرا شبای امتحان من انقد نحسن ! من باز تو راهپله نشستم و دو نفر دارن رابطه شون رو تموم میکنن😶

یکیش میگه ی بار گفتی تو اهل شهر ما نیستی ! ی بار بحث ازدواج شد گفتی پوستت اینجوره ، بدنت اینجوره ،چشمت اینجوره ، دماغت اینجوره 

اون یکی میگه همیشه تعریف نازی رو میدی پس چرا با نازی دوست نشدی ؟ 

۲- ان شاءالله امتحان فردام رو خوب بدم 

۳- مردم این شهر خیلی سنتی طور و اروم هستن ... اما مهاجرا خیلی تو فاز دیگه ای هستن ... یعنی این رو همه میگن ... چجوری این دخترا میگن رفتن کافه چندین مرد بهشون پیشنهاد دادن ؟! فکر کنم جلو دوست پ داشت خالی میبست که اگر من رو نخوای همه من رو میخوان ...   

۴- هر روز تو ذهنم چندین بار سناریو این رو میچینم که دارم با داداشم حرف میزنم تا این پسر رو متقاعد کنم ... ولی میدونم وقتی تو واقعیت محکم بگه نه! اونقدر نه گفتنش محکمه  که من گریه ام میگیره و همه اون حرفهایی که آماده کردم بهش بگم یادم میره -_-

داداش متاهل ؟ اون فعلا نظرش هیچ ارزشی نداره ... اونقدر ازش بدم میاد که اگر جایی دیدمش توجهی نمیکنم که هست ... (ولی بازم ی نفر  دلش انقدر تنگ شده که تو خیابون راه میره ماشین سفیدا رو چک میکنه که شاید اون پشت فرمون باشه )

 

۵- انگار مو فرفری ها دارن منقرض میشن ! انگار فقط منم ... البته منم مجعد بودم از هوای مرطوب فرفری شدم

۶- بقیه فکر میکنن خیلی بده که تخت بالا باشی ... ولی من تخت بالا رو دوست دارم کسی روش نمیشینه و نورش خیلی خوبه... 

۷- امشب سرپرست رو دیدم ! چرا فکر میکردم با ی خانم جا افتاده طرفم ؟! 

۸- هفته دیگه سه تا امتحان سخت دارم 

۹- امروز ی نفر رو تو خوابگاه تو آشپزخونه دیدم که قبلا دانشگاه خودمون رشته خودم بوده و پارسال تموم کرده بوده و الان سرکاره ! 

۱۰- نونام دست خالی میره دکتر ! بعد به من زنگ میزنه از پول تو جیبیت بهم بده باید ویزیت دکتر بدم ! گفتم باشه ( این درحالیه که خودم باید تا میتونم ذخیره کنم تا وسایل کار رو بخرم !!!!) امروز به این بهونه زنگ زدم بهش که ماشین بابا روغن میخواد و من باید بخرم اما پولم رو دادم به تو ... بهم برگردون . اون جواب داده کمتر تیغ بزن !!!!!!!!!! 

گفتم تو الان عصبی کل پولم رو دادم بهت هزارتومن ندارم نون بگیرم ؟! اون روز پول کل سالت رو درمونگاه داد !!!!! گفت نه فقط دارم حرفم رو میزنم ! پول ندارم 

مرغ سوخاری و سس میخوره و پولم رو نمیده  😑😑😑😑  دختر پررو

ادامه نوشته

۴۴۴⚘

ی بار داداش متاهلم گفت چرا این همه زبان میخونی اما بازم هیچ پیشرفتی نداری؟! 

زبان انگلیسی به این آسونی! 

چرا بعد این همه سال هنوز درجا میزنی؟

۴۳۷⚘

پسر خاله میگه قبول کن بهترین شخص واسه داداش متاهلت عروسه ... چون یک دید منفعت و ضرر به مردم داره ! به داداشت گفتم فلانی رو داخل مصاحبه توصیه اش کن تا راحت قبول بشه چون پسر بیچاره ایه ... داداشت گفت فلانی هیچ سودی برام نداره تا توصیه اش رو کنم !!! 

.

.

.

.

.

قبلا من خبر داشتم وام دانشجویی بین ۳۰۰ هزار تومن تا دو میلیون هست (حداقل تا حداکثر وامی که دانشجو میخواد )

نونا زنگ زد گفت وام دانشجویی ده میلیون شده بیا اسم بنویس !! 

من اولش گفتم آخه من درامد ندارم چجوری برگردونمش ؟! بعد یادم افتاد ی حرفه ای رو بلدم پس گفتم وام رو میگیرم تبدیلش میکنم به طلا و بعد واحدا سبک شد کارم رو با اون پول شروع میکنم و ان شاءالله به درامد میرسم ... ( پرداخت قسط های وام دانشجویی بعد از فارغ‌التحصيلی هست )

سو ... خوش خوشان رفتم اداره و اطلاعاتم ثبت کردم و گفتن وقتی اعتبار اومد با ضامنت بیا 

ضامنم کی بود ؟؟ داداش متاهل !

کارمند هم پرسید بابت ضامن مطمئنید ؟؟ من گفتم آره !

آخه پیش خودم میگفتم دیگه بیچاره تر از حدیث نیستم ... حدیث ضامن پیدا کرد من که ضامنم داداشمه:/

...

روز موعود فرا رسید کارمنده بهم زنگ زد که اعتبار رسیده زود بیا ! مامانم زنگ زد به داداش متاهل و اون گفت تو مرخصیم فردا میاد ، فردا شد و خیلی بهم زنگ زدن از اداره و  میترسیدم گوشی بردارم :/ آخه ضامنم غیب شده بود !

بالاخره مادرم بهش زنگ زد و اون گفت خونه ام مشکل داره باید حل اش کنم و من نمیرسم بیام امضا کنم حالا میام و مادرمم گفت به هر حال تا آخر هفته وقت هست .

آقا این نیومد تا آخر هفته !!!!! 

نونا گفت باهاش تلفنی حرف زدم و گفته تو دانشجویی و نمیتونی پول رو برگردونی و سودی برام نداره و قطعا سرتاسر ضرره برام.

 

ی حس خیلی بدی داشت 

پ.ن: به داداشاتون تکیه (اعتماد ) نکنید .

 

۴۱۵⚘

عکس داداش متاهل رو میبینم پیش خودم میگم بخند عوضی ... چرا غمگینی؟ چرا خودت رو تو همه مسائل دخالت میدی؟ 

۲۷۵🐈‍⬛

میگه این داداش سینگلتون تو دوره سربازیش پاطلایی بوده از رژه در میرفته 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

 

* پاطلایی کسیکه نظم رژه رو بهم میزنه و دست راست و پای راست ... و پای چپ و دست چپ رو همزمان بالا میبره