اخیرا یکی از دخترای فامیل به پسرخاله ما اعتراف کرده دوسش داره و از این حرفا

پسرخاله هم به خانواده ما و خودشون گفته نباید برید خونه این دختر خانم ... چون رفتن یکی از ماها یعنی پسرخاله اوکی داده فقط مونده مادر داماد و یکی از منسوبین دخترخانم رو پسند کنه !

آیه نزدیک به ۵ سال هست دلش پیش پسرخاله هست اما پسرخاله از آیه متنفره و گفته کسی نباید خونه آیه بره وگرنه خانواده آیه فکر میکنن ورق برگشته و من از آیه خوشم میاد

آرزو عشق اول پسرخاله هست اما آرزو ازدواج کرده و بچه داره اما پسرخاله میگه اون برمیگرده ! اون هنوز منو میخواد :/ ... اما همین پسرخاله گفته خونه پدر آرزو میشه رفت اما جای دیگه نمیشه رفت !!!!!!

بابام گفت آرزو ازدواج کرده اما این پسر هنوز دست بردارش نیست .

.

.

.

حالا چند وقت پیش داداشم با خنده گفت پسرخاله انقدر خواستگار داری که پاشنه در خونه تون داره از جا کنده میشه

پ.ن: اصلا درک نمیکنم من دخترم عوض اینکه ی خواستگار برای من بیاد واسه پسری مثل ایشون کرور کرور دخترا میگه فلانی ما ازت خوشمون اومده ، انگار جامون عوض شده ... مثلا خانم فلانی یواشکی میخواد با مادرم حرف بزنه من اول از همه فکر میکنم دارن واسه من میان خواستگاری اما خانم فلانی میگه نازنین جان رضا رو دیده بودن ... قیافه من 👈😑

یکی باید بیاد عاشق پیشه های این پسر رو جمع کن اصلا چه معنی میده منو بگو فکر کردم اومدن واسه خواستگاری من 😑