همینجوری ... چیز خاصی نگفتم

* شما هم از تخم مرغ عسلی خوشتون میاد ؟ یا تا میتونین میذارین مغز پخت بشه ؟

۱- فردا میرم خونه🤍 و فکر کنم مادربزرگ هم بیاد خونمون چون من مسئول حموم دادن مادربزرگم ! ( حموم دادن مادربزرگ باحاله اول میگه برو خودم میتونم بعد نمیتونه لباسش رو عوض کنه بعد جلو حموم میشینه و میگه بیا کمک تو میبینی که من نمیتونم آستین لباسم رو بکشم بیرون ؟! بعد خودش میگه من عین چی سریع حموم میکنم تو فقط همه لباسام رو بشور ... همه رو هیچ کدوم رو نذار بمونه تو کاریت نباشه اما همینکه میره تو حموم صدا میزنه و میگه این لیف رو بگیر ! صابونم بگیر حالا پشتمو بساب بعد خاطرات اوایل ازدواجش با مادرشوهرش رو میگه و بعد بچه هاش بعد اون حین میگه سرمم یکم شامپو بزن حالا خوب بشور خب اره مادر شوهرم اینارو میگفت خدابیامرزش تو میدونی خاک مورچه چیه ؟ خب حالا حوله رو بهم بده لباسمم بده ... بهش گفتم من لباسات شستم ! چون خودتون گفتین ! ... مادربزرگم آلزایمر داره حرفاش رو یادش نمیاد جاتون خالی تا شب من مورد عنایت بودم که چرا لباسا رو بدون اینکه بهش بگم شستم ... هعی... با مادربزرگ بودن باحاله اما من چون نمیدونم چی بگم و ساکتم ایشون خودشونم زیاد با من حال نمیکنه وقتی میبینه من و خودش تنهاییم واقعا کلافه میشه )

۲- همین همکلاسی شمالی که دارم اینجوریه که اگه ی چیز کوچولو خوشمزه بخوره ی ذره مونده باشه ته دبه برمیداره برای منم میاره 🥲 گاد قلبم 💖

۳- پس منم میخوام برم ترشی لگجین یا بن یا کلخنگ یا چیز میزی پیدا کنم از تو خونه ( چند هفته پیش سینی کلخنگ تر کنارم بود تا خشک بشه حینی که درس میخوندم ازش میخوردم ) ... بهش بدم چون واقعا روم نمیشه هر دفعه این من باشم ی چیزی بهم بده + کشکهای خوشمزه سفارشی خاله + لگجین مادر جان ( شاید چیزای بهتری پیدا کردم و جایگزین شدن )

۴- امشب یکی از همکلاسیام گفت ی روز تصمیم گرفتم بادوم زمینی و زرشک و کشمش رو داخل شیشه های خوشگلی که از مغازه خریده بودم بذارم و زندگی لاکچری خودم رو شروع کنم اما چند مدت بعد سر تا پای شیشه ها کرم زد انقدر کرمها زیاد بودن و بو میدادن که مجبور شدم با شیشه دور بندازم ! ما همه مون فکر کردیم اوایل ازدواجش رو داره میگه پس یکی از خانم ها گفت خب اوایل ازدواج همه ذوق دارن تو باید میدونستی بخاطر رطوبت این شهر وسایلت رو تو یخچال بذاری من بخاطر اینکه یخچالم رو وسایل شیشه ای زیاد نگیرن این بادوم زمینی هارو تو پلاستیک کف یخجال میذارم ... همون همکلاسیم گفت اوایل ازدواج چیه ؟! پارسال این کار رو کردم همیشه شیشه ها تو یخچال بودن این دفعه خواستم لاکچری باشم گفتم بذارم تو دکور اون بالا این شیشه ها به این خوشگلی حیفه قایم باشن ! (تو شهر دانشجویی حتی ادویه هم کرم یا لارو میزنه و نمیتونی کل ظرف ادویه رو پر کنی فقط ی ذره میریزی ته اش و بقیه رو باز میذاری تو یخچال )