۷۴۷🦥
نونام امروز قراره بره یک نفر رو ببینه !
اینجوری بود که عموم بهش پیام داد و گفت به یک نفر معرفیت کردم تو هم بیا پسر رو ببین شاید از هم خوشتون اومد اما نونام سه روز بعد به عمو جواب داد باشه عمو ! و بعد دو روز گذشته بود عمو جواب نداده بود ... نونام با استرس میگفت نکنه پشیمون شدن ؟! کاش زودتر جواب میدادم
معلوم بود نونام از مجردی خسته شده ...
دیگه امروز قراره هم رو ببینن ، زنگ زد گفت من لاغرم ... تازه این مدت کلی کیک خامه ای خوردم صورتم جوش زده اگر محلول نمیدونم چی چی بزنم یعنی تا فردا جوشام بهتر میشن ؟ اصلا چرا ما تو خونواده و محله مون ی پسر خوب نداریم که باهاش ازدواج کنم و مجبورم ی پسر تبریزی رو برم ببینم ؟ اگر ما از هم خوشمون بیاد چیکار کنم ؟ تبریز خیلی دوره
عام پسرای فامیل ما اینجورین وقتی میان خواستگاری : خب تو کار میکنی دیگه ! پس منم میشینم تو خونه و با دوستام شبا دور هم جمع میشیم مصط میکنیم