۸۴۴🦄
۱- چهار روز هست میرم یک آموزشگاه زبان دو تا منشی هستیم💫 خوبه ... کارش شبیه بازار یابی هست بلد باشی چجوری صحبت کنی چجوری زبان آموز پیدا کنی چجوری زبان آموز رو نگه داری تا اینجا بمونه چجوری با احترام طرف رو بزار زیر منگنه و بگی شهریه تون رو پرداخت کنید ... اینگونه است که فکر میکنم باید یک کلاس فن بیان برم
بعد ی سری شماره رندم حدود ۱۰ هزار تا بهمون دادن تا زنگ بزنیم و تبلیغ کنیم برای کلاس فن بیان ... ی شماره ای رو زنگ زدم آقایی برداشت و گفت من دخترم ۷ سالشه اشکال نداره ؟
من اینجوری بودم دخترش ۷ سالشه میخواد بفرسته همچین دوره ای ... بعد من الان یادم افتاده 👩🦯👩🦯👩🦯👩🦯
۲- فکر میکنم اونهایی که چند سال هست کار میکنند ... ی حس خیلی خوب دارند ، اینجوری که من انقدر سابقه کار دارم ... این حرفا وقتی تو ذهنم بود که منشی اصلی آموزشگاه نرم افزار رو توضیح میداد و من بار اولم بود همچین نرم افزاری رو میدیدم میگفتم یعنی اونایی که چند سال هست ی کاری رو انجام میدن و کاملا حرفه ای شدن توش ... چه حسی به شغلشون دارن ؟ هیچ استرسی ؟ راااحت ؟ فقط منتظر آخر ماه میمونن تا حقوقشونرو بهشون بدن ؟
۳- قبلا خواهرم میگفت چرا تنهایی نمیری بیرون ... یاد بگیر تنهایی بری بیرون ، پارک ، کافه ، دریا ... یاد بگیر با بچه های خوابگاه بیرون نری چون تو شبیه اونا نیستی ( قضیه مشکل دار بودن بچه های خوابگاه رو نمیشه اینجا نوشت ... ) من اون موقع میگفتم نه ... حتی وقتیکه پیش رییس سابقم بودمم منتظر بودم با کسی برم بیرون ... اما الان فهمیدم کسی منتظر نیست ! اگر حالم بده خودم باید خوبش کنم پس وقتی شب از سر کار زدم بیرون اسنپ گرفتم سمت ساحلی کفشم در اوردم رفتم تو آب ... انقدر خوب بود رو خاک راه بری