+هی! کی میری خونه ؟اصلا خونه میری؟

من: آخر هفته ها الانم از خونه مستقیم اومدم اینجا!

+ با کی میری میای؟

- با داداشم پسر خاله هر کی که ماشین داشته باشه

+داداشت اینجا زندگی میکنه؟

من : یجورایی نه ... اونم مثل من تو خوابگاست !

+ چرا میگی زندگی نمیکنه ؟ اون اینجاست پس زندگی میکنه

- نه چون مجرده و خونش اینجا نیست و آخر هفته میریم خونمون و اهل اینجا نیستیم !

+ خوابگاه باشه ... بازم اینجا زندگی میکنین مگه زندگی نیست؟ چه متاهل چه مجرد! شغلش چیه که میگی تو خوابگاست!

- داخل x هست ( خدای من فرا تر نرو داری شناسنامه منو از زیر زبونم بیرون میکشی)

+ اوه چه جالب همسر منم اونجاست ! از کی کار میکنه ؟ کی استخدام شده

- حدود ۳. ۴ سالی هست !!!!!!!!!!

+ پس باید شوهر منو بشناسه تو کدوم بخشه ؟

.

.

.

پ.ن: حس میکنم بار بعدی که منو ببینه صورتش رو شطرنجی کنه رد بشه ! چون شغل داداشم رو فهمیده ... !

.

.

.

اون دختری که ۱۱ سالش بود تو کلاسمون بود اینبار دستش رو نشونم داد گفت ببین ... اینا رو همکلاسیام انجام دادن ( پوست دستش رو با ناخن زخم کرده بودن ) گفتم به معلمت بگو گفت بهش گفتم اما توجهی نمیکنه