دبیرستان بودیم و سهمیه رو واسه کنکور درک نمیکردم ... و هر وقت میگفتم این حق نیست ! جز ریحون همه سکوت میکردن و سرشون رو زیر مینداختن نه تایید میکردن حرفم رو نه مخالفت 

ولی ی بار موقع ناهار که باز داشتم غر میزدم فلانی با سهمیه بهترین دانشگاه رو اورده  الهه گفت تو داری رابطه شغلی و خانوادگی ی شخص رو با هم قاطی میکنی (ودف ؟! ) اون الان ی پزشک هست و این حرف تو به ضرر اون هست و نباید به همه درباره سهمیه داشتنش حرفی بزنی -_- 

 

اون روز گذشت و الان بعد سالها الان که دوستام دارن فارغ‌التحصیل همیشه واسم سوال بود ما کنار هم درس میخوندیم ! اما چجوری یکی رتبه اورده و یکی نیاورده ؟! میشن پرده ها کنار رفتن و واقعیت آشکار شده ! 

بله ... همگی شون سهمیه داشتن ! چون مدرسه ما خاص بوده بچه های سهمیه دار همگی کنار هم بودن 

چقدر من افسردگی گرفتم و حس کردم خنگم که رتبه خوبی نمیارم و اونایی که اصلا نفهمیدن شکست یعنی چی؟ چقدر تو خانواده تحقیر شدم و گفتن تو خنگی 

 

 

لعنتیا چقدر آب زیر کاه بودن-___-