۶۷۸🌾
فرایند زن گرفتن پسر خاله صرفا برای خندیدن :
به پسر خاله میگم فردا محل کارت میشه محله بغلی مون !
و تو شروع به کار میکنی ...! کسی رو نمیشناسی و حس غریبی داری ! تو همین روزا بابای فاطی (فاطی ی شخصیت خیالیه ) که رییست هست و همه کاره اونه دستش رو میندازه گردنت و میگه آقای فلانی تو مثل پسر نداشته خودمی ! چه فاطی که دخترمه ... چه تو که عین پسرمی هیچ فرقی بین تون نیست !
امروز عصر خانومم بوقلمون شکم پر گرفته فقط واسه تو ...
میگی نه مرسی لازم نیست مزاحم اوقاتتون نمیشم
اما بابای فاطی میگه اصلا تین حرفا رو نزن ... اگر نیای از گلوم پایین نمیره و تازه فاطی و خانومم نارحت میشن
اون روز تموم میشه و میری خونه اش
روز بعدی باز بابای فاطی میگه بیای دفترش و میگه شیشلیک رو فاطی مخصوصی واسه تو درست کرده و باید بیای
میری خونه شون فاطی رو میبینی خیلی خانم تیپ زده و با خجالت و لبخند نگاه میکنه و دیس شیشلیک رو میذاره جلوت و میگه بفرمایید
اینجا خود مامانه شماره فاطی رو بهت میده !!!! و میگه تو عین فاطی و فادیا برام عزیزی هر جا هر مشکلی داشتی من کانکشن زیاد دارم و با ی زنگ مشکلت رو حل میکنم
و دو هفته بعد فاطی و مامانش و باباش زنگ پشت زنگ میگن بیا خونمون ماهی شکم پر برات درست کردیم اینبار که میری
مامان فاطی میگه خیلی دلم میخواد تو و فاطی با هم باشین ... ی خونه سه طبقه دارم تو کاشون ... طبقه هم کف خودمم ... و اگر روزی خواستم جابه جا بشم تو هم باید با فاطی بیای ، عین پسرم دوستت دارم و نمیتونم ازت جدا بشم ... تو فقط با فاطی ازدواج کن
بعد بابای فاطی هم زنگ میزنه به بابای پولکیت میگه همین الان یکی از خونه های چند طبقه ی واحدش واسه پسرته به شرط موافقتت با با هم بودن فاطی و مزدوج شدن اینها
یدفعه پسر خاله خندید گفت هی هی ... ترمز بگیر داری داستان داداشت رو تعریف میکنی ... !
گفتم تو هم مثل داداشمی ! سرت به کار خودته و اهل دود نیستی و خانواده ات هم خانواده خوبیه و فاطی هم نه اخلاق داره نه اونقدرا خوشگله ... دیگه اینجا پدر پولدار باید واسه دخترش آستین بالا بزنه -_-
.
.
.
اون روز که شنیدم گفت بعد آموزش تو تهران قراره برگرده تو محل خودمون
گفتم پسرخاله حواست باشه بابای فاطی با مرغ شکم پر گولت نزنه
خندید