۸۱۳🐡
۱- میخوام اکتشافاتم رو درمیون بذارم !
دو روز پیش پسری رو دیدم که موقع خون دادن حالش خیلی بد شد ( اندازه یک بند انگشت ۲cc ) ، منم با تعجب نگاش میکردم آخه همیشه فکر میکردم پسرا چه از لحاظ روحی چه جسمی همیشه قوی هستند که یدفعه لرزون بلند شد گفت سطل زباله هست ؟ میخوام بالا بیارم ! دوستم بدتر از من هنگ بود و قشنگ منو نگاه میکرد و سریع سطل زباله جلو پام رو گرفتم و اوردم جلو پاش و سر سطل زباله رو باز کردم
من وقتی حالم بد باشه همه اش میگم نه ... اینم انگار تو همون حالت رفته بود ! آب قند میخوری ؟ نه ... پات رو بیاریم بالا ؟ نه ... سرم برات وصل کنیم ؟ نه ... بیشتر دراز میکشی ؟ نه
ولی گفت همیشه همینطور میشه
آقایون هم سن بابام خیلی سفتن ولی پسرای جوون تر و سربازها خیلی خیلی زود فشارشون میوفته از ۵ تا ۳ شون قشنگ غش میکنن ! (شایدم سرباز های سمت ما اینجورین ! ) ولی پسر با قد ۱۸۰ و وزن ۱۲۰ برا ی سرنگ اندازه بند انگشت ی کیک آبمیوه بخوره ... :/
چیز بدی نیستا ولی دخترا ... مثلا با قد ۱۵۰ و وزن ۴۰ میاد اندازه سرنگ گاوی خون میده و ککش نمیگزه و در حالت حاد هی بسم الله میگه
چه قدر جالب !
۲- من بادمجون خیلی دوست دارم و با هر چیزی قاطیش میکنم و جدیدا فهمیدم بادمجون سرخشده + خوراک لوبیا + ۱۵ دقیقه باهم پختن = مزه خورشت قیمه
جلل خالق ... نمیدونستم بادمجون همچین چیز گوگولی و خارقالعاده ایه ! بهش افتخار میکنم :")
۳- برگ چغندر + سبزی ماهی ... به جای سبزی قورمه # مزه قورمه سبزی نمیده
۴- هویج به جای سیب زمینی داخل ماکارونی # هویج شیرینه ترکیب خوبی از آب درنمیاد
۴- چند روز بود خیلی ریخت و پاش میکردم و چون دلم گوشت میخواست و بعد موقع دکتر رفتن که پول ویزیت نداشتم دیدم باید گوشت رو از رژیم غذاییم حذف کنم چون واقعا به گل میشینم و آخر هفته کاسه چه کنم چه کنم باید دست بگیرم
۵- اینجا گفتم ظهر تخم مرغ میخورم ، یادم موند ... اما حین درست کردن و تخم مرغ خوردن دیدم مزه اش و بوش عادی نیست انگار فاسد شده ! پس تا ساعت ۵ با چشمایی که به زور باز بودن داشتم ماکارونی درست میکردم ... درحالی که قرار نبود
۶-
۷-