۶۶۱🦖
انقدر که برادر متاهلم و عروسمون باهم دعوا میکنن ، خیلی ناخواسته خانوادها ی هر دو طرف هم ناراحت میشین
به نونام گفتم اگر خواستم ی روز ی نفر رو انتخاب کنم برای زندگی بهش میگم هیچ وقت حق نداریم با هم دعوا کنیم
نونام گفت اوه ببین کی این حرف رو میزنه ! دختری که جلو داداش مجردش کوتاه نمیاد و همیشه حاضر جوابه!
گفتم اون داداشت منطق حالیش نیست ! انگار دوست داره با ی دختر بحث کنه!
گفت تو چیکار میکنی ؟ به جای اینکه کوتاه بیای بیشتر جلوش درمیای ! تو وقتی با داداشت کنار نمیای چجوری ی پسر دیگه از ی خانواده دیگه که طرز فکرش کاملا متفاوت هست رو میخوای باهاش زندگی کنی درحالی که با داداش خودت نمیتونی ی بحث کوتاه رو کنترل کنی !
گفتم چرا من باید کسی رو انتخاب کنم که شبیه داداشم عقده ای هست ؟ کسی رو انتخاب میکنم که باهاش تفاهم داشته باشم ! اگر یادم باشه قبلا میگفتن رفتار دختر با پدرش شبیه شوهرش هست
نونام گفت داری جر زنی میکنی!
یکی از دخترای خوابگاه کنارمون ناهار میخورد ، گفتمش من جر زنی میکنم ؟
گفت من وارد بحث نمیشم
نونام گفت ی پسری ازت خوشش اومده !
(سو ... سریع تو ذهنم ی سرچ کردم و متوجه شدم من اصلا پسر جدیدی رو ندیدم ) گفتم چجوری خوشش اومده و اما خودم بیخبرم ؟!
گفت نه ... منظورم اینه دختر عمه تو رو معرفی کرده
گفتم چرا تو رو معرفی نکرده !
گفت اصرار داشت تو رو معرفی کنه و منم گفتم خواهر کوچکترم تو شرایط روحی مناسبی نیست و اصلا حوصله کسی رو نداره و دختر عمه هم گفت آره دیگه ...پسر به این خوبی رو رد کنه و چند روز دیگه زن دوم ی پیر مرد دم مرگ بشه :/
گفتم آخه من هنوز سر کار نمیرم دلم میخواد بعد اینکه رفتم سرکار جوونی کنم ! تا الان همه درس بوده همه اش فشار
نونام گفت من و همکارام سر کاریم آخر چی شد ؟ فهمیدیم یکی رو نیاز داری ... ی همدم ... یکی که پشتت باشه و ادم نیاز داره که تو رابطه باشه