انقدر که برادر متاهلم و عروسمون باهم دعوا میکنن ، خیلی ناخواسته خانوادها ی هر دو طرف هم ناراحت میشین

به نونام گفتم اگر خواستم ی روز ی نفر رو انتخاب کنم برای زندگی بهش میگم هیچ وقت حق نداریم با هم دعوا کنیم

نونام گفت اوه ببین کی این حرف رو میزنه ! دختری که جلو داداش مجردش کوتاه نمیاد و همیشه حاضر جوابه!

گفتم اون داداشت منطق حالیش نیست ! انگار دوست داره با ی دختر بحث کنه!

گفت تو چیکار میکنی ؟ به جای اینکه کوتاه بیای بیشتر جلوش درمیای ! تو وقتی با داداشت کنار نمیای چجوری ی پسر دیگه از ی خانواده دیگه که طرز فکرش کاملا متفاوت هست رو میخوای باهاش زندگی کنی درحالی که با داداش خودت نمیتونی ی بحث کوتاه رو کنترل کنی !

گفتم چرا من باید کسی رو انتخاب کنم که شبیه داداشم عقده ای هست ؟ کسی رو انتخاب میکنم که باهاش تفاهم داشته باشم ! اگر یادم باشه قبلا میگفتن رفتار دختر با پدرش شبیه شوهرش هست

نونام گفت داری جر زنی میکنی!

یکی از دخترای خوابگاه کنارمون ناهار میخورد ، گفتمش من جر زنی میکنم ؟

گفت من وارد بحث نمیشم

نونام گفت ی پسری ازت خوشش اومده !

(سو ... سریع تو ذهنم ی سرچ کردم و متوجه شدم من اصلا پسر جدیدی رو ندیدم ) گفتم چجوری خوشش اومده و اما خودم بیخبرم ؟!

گفت نه ... منظورم اینه دختر عمه تو رو معرفی کرده

گفتم چرا تو رو معرفی نکرده !

گفت اصرار داشت تو رو معرفی کنه و منم گفتم خواهر کوچکترم تو شرایط روحی مناسبی نیست و اصلا حوصله کسی رو نداره و دختر عمه هم گفت آره دیگه ...پسر به این خوبی رو رد کنه و چند روز دیگه زن دوم ی پیر مرد دم مرگ بشه :/

گفتم آخه من هنوز سر کار نمیرم دلم میخواد بعد اینکه رفتم سرکار جوونی کنم ! تا الان همه درس بوده همه اش فشار

نونام گفت من و همکارام سر کاریم آخر چی شد ؟ فهمیدیم یکی رو نیاز داری ... ی همدم ... یکی که پشتت باشه و ادم نیاز داره که تو رابطه باشه