حالم از داداشام بهم میخوره ، وقتی تو خونه هستن و چرت و پرت میگن فکر میکنم کاش نمیومدم خونه اما پول ندارم خوابگاه وایسم و باید بیام خونه

حالم از بچه های اتاقمون بهم میخوره حالم از مینا و آذین بهم میخوره ، حالم واقعا ازشون بهم میخوره اینجوریه که مینا و آذین اگر بیست و چهاری خونه دوست پسرشون باشن و سیکار بکشن و مصت کنن اشکالی نداره و میگن پارتنرمونه ولی اگر ی نفر دیگه همین کارها رو انجام بده دقیقا برمیگردن میگن چقدر خراب !!!!

اوه حتما شما فقط سیگار میکشین دیگه گل و قلیون نمیکشین ؟! حتما مشروبتون همون شربت بیمتو(ویمتو ، فیمتو؟) هست اما بعد خبرش میاد اونی که تو مهمونی باغهای روستای ساری اوردوز میکنه اجنن؟!

ودف؟ بعد میگی خودتون بد تر از اینا رو انجام دادین چرا گیر به بقیه میدین میگن خب به ما میخوره این کارا اما به فلانی نمیومد همچین کاری کنه درحالی که فلانی همچین کاری نکرده و کل جرئتش ی کافه رفتن بوده-_-

پ.ن: الان کامنت واسم میاد" مگه دخترا هم دوست پسر دارن ؟ ما که هنوز تهرانیم دخترامون دوست پسر ندارن ! " بعد من حس میکنم شاید بلاگفاییا خونه شون تو مسجد هست ! شاید من تو تایلند زندگی میکنم ؟!