۸۲۵🐡

وزن و استایل (؟!) و از این چیزا

ی بار که با داداش سینگل بودم حرف از وزن شد و داداش سینگل متابولیسم بدنش بالاست و هر چی بخوره اصلا تپل نمیشه و بابت این خیلی ناراحت بود و گفت تو اینستا تو ی نظر سنجی دخترا گفته بودند به تیپ پسر بیشتر اهمیت میدن گفتم آره ، دخترا پسرای کت و شلواری رو بیشتر میپسندن این موقع مهم نیست لاغر باشی یا چیز دیگه

کت قسمت شونه اش پُل داره و اگر شونه افتاده باشه همه چی رو درست نشون میده

.

.

.

با دخترای کلاس ساعت آخر که کسی نبود داشتیم حرف میزدیم و یکی از دخترا گفت ی پسری ی مدتی من رو میخواد اما من دلم نمیخوادش و نمیدونم چطوری بهش بگم که ما برای هم خوب نیستیم

گفتم میشه عکسش رو نشون بدی :/

قیافه اش خوب بود اما پیرهن چهارخونه ؟! ریلی؟! وقتی داری مخ میزنی (ارتباط عاطفی مسالمت آمیز ) برقرار میکنی یا کت و شلوار باید فرستاد یا اون پیرهنی که بهت واقعا میاد... نه ... بگذریم

یکی از دخترا گفت میدونی به تیپ تو ی پسر مثل تیپ خودت میخوره گفت دقیقا من رو لباس خیلی حساسم

گفتم به تو پسرای کت و شلواری و اتو کشیده میاد ( نه پسرایی که همیشه با لباس راحتی بیرونن:/)

گفت دقیقا

ز راحت گفت باهاش کات کن !

گفت نمیتونم آسون نیست

گفتم کار ثابتی داره ؟ چند سالشه ؟ چیزی داره از خودش ؟

گفت نه هم سن خودمه ، از کار دولتی خوشش نمیاد چون میگه روتینه و کار تو شرکت و اینچیزا میگه دلش نمیخواد رییس بالا سرش باشه و میگه دلم میخواد ساعت کاریم دست خودم باشه و تک پسره و از خودش هیچی نداره و خودش میگه چون تکم اموال بابام به من میرسه و فعلا ی خورده پول داره و ی ایده هایی تو ذهن اش داره که هنوز عملی نشده

گفتم میدونی اگر ی پسری شغل ثابت داشته باشه حتی تو کارگر ی شرکت ... ی امنیتی داری و پسرا تو دوره نامزدی زیاد از کارهای نکرده شون و خیال پردازی هاشون حرف میزنن نمونه اش شوهر خاله ام ... خاله ام نزدیکه از بیخیالی شوهرش دق کنه ، یا ی عمو دارم داره پیر میشه حاضر نیست از اموالش دست بکشه و همین که دعوایی بشه به تک پسرش میگه از خونه من برو بیرون !

پ.ن: اعتراض وارد نیست

از کت و شلوار رسیدیم کجا !

۸۲۴🐡

چرا اون لباس عربی مردونه ات رو برام نپوشیدی ، برام نرقصیدی ... چرا از خونتون خوردنی واسم نیاوردی ؟

گفت خرما آوردم !

واسه همه پیتزا گرفتی اون شب واسه من ی کیک نگرفتی ! چرا کلاسات با من یکی نیست ؟جواب گوشیم رو نمیدی و میگی حوصله ندارم، خودت رفتی کلاسات انتخاب کردی دیگه شب پیشم نمیخوابی دیوار رو به من ترجیح میدی تختت چرا انقدر دوره

مکالمه بین مینا و مهستی 🤧🤣

۸۲۴🐡

سریال یوفوریه ( رضایت )

مدرسه ای ، شاید عاشقانه ، درام ... اعتیاد و روابط بچه های دبیرستان آمریک ا رو نشون میداد . قسمتی که "رو " از مصرف زیاد مواد اور دوز کرد و تنها خواهرش اون صحنه رو میدید خیلی دردناک بود . من از فیلمهایی که به زور روابط بخوان مخاطب جمع کنن خوشم نمیاد اینم فقط به این خاطر نگاه میکردم چون لهجه شون یکم آسون بود و ذوق زده میشدم از فهمیدنش

پ.ن: ی بار مه رخ کنار بقیه نشست سیکار کشید و خودش میگفت این تسکین دهنده درد هست و فلان و اعتیاد آور نیست بعد که تنها شدیم آذین تا چند دقیقه سرش داد میزد و بهش میگفت چرا انقدر بچه ای ؟ واقعا تو باور کردی ؟ چرا سیکار بقیه رو میکشی ؟؟

مهرخ میگفت سیکار نبود بوش فرق میکرد

آذین گفت از کجا معلوم گل نبوده ؟! قبلا فکر میکردم بچه ای الان احمق هم شدی

.

.

.

چک کردم ویکی پدیا میگه این سریال بعد از بازی تاج و تخت پربیننده ترین بوده !!!!!!!! واقعا ؟ چرا من خوشم نیومد ؟ چون از اول تا آخرش درباره روابط بود ... اینه ... همون گات رو هم فقط دو قسمتش نگاه کردم🚶‍♀️

۸۲۳🐡

آه خدایا کمک کن خواب برم

۸۲۲🐡

سریال چیزهای عجیب غریب

فانتزی ، هیجان انگیز ، کمی تا حدی ترسناک ولی میشه اون قسمتاش رو جلو زد تا الان ۴ فصلش اومده

این سریال منو یاد فیلم کنستانتین میندازه !😬

یادتونه کنستانتین وقتی میخواست احوال ی نفر رو بررسی کنه چشماش رو میبست و تو آب وایمیساد ؟ مثل ی جور هیپنوتیز ... اون هیولای اصلی داخل سریال عجیب غریب شبیه هیولای کنستانتین بود ، اون دروازه که باهاش وارد دنیای وارونه میشدن شبیه اون دروازه شبیه فیلم دکتر استرنج بود ( بندیت کامبربچ بازیش کرده ) اما چیزای جالبی داشت میل به سرمای هیولاها ، اینکه شبیه دود بود

قرار بود واسه اتاق آینه قدی بگیریم که با حرفای مهستی از ورود و خروج با آینه... تو جاهای عمومی ، حرف ایران از اینکه شب تو پانسیون ترسیده بوده ... همه اینا باعث لغوش شد

آخرای حرفمون خیلی ترسناک بود ... مهستی گفت آخر شبا وقتی میرین بیرون تنها نباشید

۸۲۱🐡

۱- مهستی اومده

۲- چرا این دختر به تبریز میگه ولایت !؟ تبریز واسه ولایت زیادی بزرگه !

قضیه این بود مینا توت فرنگیا رو از یخچال در آورد مهستی گفت انقدر از اینا خوردم که شکلش حالم رو بهم میزنه ایران گفت تو میدونی چهل هزاااار تومن داده اینو خریده ؟؟ مهستی گفت هه ولایت ما میده سی تومن ، ده تومن بهتون انداختن :") مینا از اونطرف میگفت خب بیار دیگه فقط پز توت فرنگیای تبریز رو میده

۳- درین درین ... میخوام ی غلطی کنم و دارم جست و جو میکنم از چه روشی بی خطر تر و کم هزینه تره !

۴-

۸۲۰🐡

خواهر ایران !

خواهرش خیلی خوشگله ! اونجوری که حتی بدون ارایش عین کاراکترای دیزنی هست ! اما ایران نه ... در عین شبیه بودن به خواهرش شبیهش نیست ، اینجوری که رنگ پوست ، بینی شون شبیه به همه اما چشماشون فرق میکنه

وقتی عکس داماد رو دیدم پیش خودم گفتم چقدر شبیه مجیه ! بعد یادم اومد تو بازی قایم باشک موشک؟! ... ایران گفت حواسش نبوده با ضرب آرنج دامادشون رو زده بوده به ی جای زاویه دار ... گفت نمیدونستم چیکار کنم خندم گرفته بود و اونم صورتش کامل قرمز شده بود و ارنجش رو گرفته بود از درد

نونام از خیلی وقت پیش میگفت مهین منم متوجه نمیشدم تا اینکه بعدا فهمیدم ایران ! هم اتاقیم ! خواهر دوست نونامه!

نونام تعریف میکرد میگفت اون موقع که مهین پیش ما بود و مجرد بود رو شوهرش کراش داشت اما یکی دیگه از دخترای فامیل هم معلوم بود شوهرش رو میخواد

بعد ادای هق هق مهین رو در می آورد میگفت بچه ها اگر رضا منو نخواد من چیکار کنم ؟؟🤣🤣🤣🤣 بعد همون موقع ایران نامزدی کرد و اما زود بهم خورد و تو اون بین میگفتیم خاک .... ایران کوچیکتر از توعه و داره ازدواج میکنه ... اما درسته دو نفری رو رضا کراش داشتن و همیشه میگفت این هفته اون دختره اینجور کرد و رقیب داست و اینا اما مهین هم دختر زرنگی بود

گفتم الان شوهر مهین کیه ؟

گفت رضا دیگه

۸۱۹🐡

۱- دخترای اتاق ما در نوع خودشون خیلی دورو ، اب زیر کاه و قالتاغ هستند مثلا اینجوریه وقتی از خونه بیای خوابگاه میپرن بغلت و از اینا که وای دلم برات تنگ شده بود بیب 🙄

مثلا سارا چقدر گفت فلانی نفهمه من شبا دیر میام بهش نگید (چون رو داداشش کراش بود) ، دو روز بعد با سارا بحث شون شد و ساکورا اومد بهش گفتن میدونی سارا میره بیرون ؟ ساکورا گفت من و خانواده ام هیچ کدوم از خانواده سارا خوشمون نمیاد چون از اون آدمایین که دنبال حرف و حاشیه ان

۲- زینار از اتاق رفت و سارا هم قراره بره

۳- دیشب نونام میگفت دوتا پسر واسه کارآموزی اومدن پیشش و میگفت تو اورژانس باشی و دورت شلوغ باشه کارآموز هن رو دستت باشه تا چیز میز نشونش بدی ... بلا به دور ... مثلا بیمار اومده با کلیه درد داره داد میزنه و داری تند تند کاراش رو انجام میدی و بیمار داد میزنه مگه نمیبینی درد دارم چرا انقدر ارومی!!! بعد این کارآموزا واقعا تو دست و پان و الان که فکرش میکنم میبینم اون اوایل که خودم اومده بودم اینجا چقدر واسشون سخت بوده ... یکی از این دوتا پسر میخواست واسه دوست د اش تولد بگیره و بهم گفت شما هم بیاین نونام میگه پیش،خودم گفتم همین مونده ... بعد حرف تاریخ تولد شده و دیدم یکی از پسرا تاریخ تولدش با تو یکیه (یعنی من ) بهش گفتم خواهرمم با تو تو ی روز ی ماه و ی سال به دنیا اومده ! حتی مدل گوشیتون هم یکیه ! اون گفت خب خواهرتون متاهله یا مجرد گفتم متاهله

۴- مه رخ تو بازی جاسوس ، واقعا گیجه... واقعااااا

با گوشی بازی میکردیم ... ۵ نفری نشستیم بازی کنیم ، تو چهار دور همه رو وسط بازی میگفت من جاسوسم -_- ... بهش گفتیم تو رو خدا هیچی نگو بزار ی بار بفهمیم بازی چی به چیه ! تو امون نمیدی ! -_-

شاید این نوع گیجی که شما دارید متن رو میخونید جالب و بامزه باشه اما ما که داشتیم بازی میکردیم کلافه شده بودیم

۵- امشب کلی رقصیدیم ، مینا و ایران تو فاز کات کردن بودند برا همین اسپیکر روشن کردند

۶-

۸۱۸🐡

۱- نسرین میگه ی بار شلوار زخم پوشیدم بابام دید گفت بچه ها نظرتون چیه پول رو هم بذاریم برای نسرین شلوار بخریم ؟

۲-

ی بار تو بازار ی نفر از مرجان پرسید اهل کجایین ؟ مرجان با لبخند و روی باز گفت من اهل شهر ب ام ی خانم داشت خرید میکرد گفت ما این چند سال که شهر ب بودیم پسرم سیگاری شد و تا نصف شب بیرون بود و اب شنگولی میخورد و بخاطر همین کامل جابه جا شدیم و اومدیم ساری و خلاصه شهر ب اصلا جای خوبی واسه زندگی نیست مرجان که یا ی پوزخند داشت خانمه رو نگاه میکرد گفت اتفاقا ما چندین ساله داریم زندگی میکنیم پدرم ، پدربزرگم و جدم شهر ب بودیم آدمی دنبال ذاتش میره ! چطور این همه آدم با اصل و نصب تو شهر ب بودن و همه راضی بودن ؟! شما انگ به بقیه نزن اول خودتون رو نگاه کنید ببینید چی هستید

خانمه گفت اصلا تو خودت اینجا چیکار میکنی ؟ مرجان گفت من کارم اینجاست ! خانمه گفت داری بهونه میاری !

۳- سرپرست میگه مربیم گفته دنبال دختر خوبم کسی رو نمیشناسی؟! واسه دوستی آشنایی و ازدواج ! مینا میگه ممدا بگیرن ! ولی ما دختر خوب نمیشناسیم ! سرپرست میگه یعنی هیچکس تو ولنتاین کات نکرد ؟؟

۴- خواهر ایران خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوشگله !

۵- گرمکنم رو یادم رفته بیارم ! بیچاره شدم رفت ! این هفته که هوای شهر دانشجویی یخه منم یخمک میشم:/

۶- با اهل خونه قهر کردم ؟ چرا ؟ چون بهم گفتن باید پولت رو قطع کنیم ! البته دعوا رو نماز خوندن بود اینکه چرا من نمیخونم :/ بعد گفتن دیگه بهت پول نمیدیم دیگه زنگ نزن که پول میخوای

۷- من اینجا دارم التماس نونام میکنم میگم تو رو خدا بیا بریم بیرون ... من تو این شهر تنهام ... دلم برات تنگ میشه !

و اون میگه میدونی چقدر سرم شلوغ میشه ؟ میدونی چند شبه نخوابیدم ؟ چقدر کمبود خواب دارم ؟

پیش خودم گفتم حتما من خیلی بهش فشار میارم و اون خسته هست و منم درکش نمیکنم ! خیلی خودخواهانه هر بار باهاش بحث میکنم اما یدفعه گفتم راستی اون دختر تو رادیولوژی رو میشناسم! گفت اون دخره رو میگی ؟؟ منو و اون هر بار همیشه باهم میریم میریم بیرون

گفتم اوه ... آره من میشناسمش

یا باز ی بار گفتم کاش میرفتیم کافه کنار دریا گفت اون کافه خیلی گرونه اوت بار که با بچه ها رفتیم کافه xx خیلی کیفیت و قیمتش مناسب بود

گفتم اوه ! رفته بودی کافه !

۸- واقعا حس میکنم اینکه انقدر رابطه داغونی با خانواده ام دارم این هست که طرز فکرم و همه چیزم ۱۸۰ درجه ی چیز غیر عادی هست

۸۱۷🐡

۱- حس میکنم ذهن و مغزم مسموم شده ... اصلا نمیتونم با دید باز به زندگی نگاه کنم ... اصلا نمیتونم بقیه رو درک کنم کارهاشون رو و حرفا هاشون رو احساساتشون برای ی چیز

۲- نونا داره آماده میشه برای عید و همین جور حرف میزد و من گفتم واقعا دلم نمیخواد برای عید خونه باشم و اون روز هم مادرم داشت میگفت نباید جواب بزرگترت رو بدی و بعد گفت اگر فلانی هم اومد و من نبودم براش چایی درست کن . گفتم چرا میخواد بیاد خونمون ؟؟ با تعجب نگام کرد گفت این چه حرفیه ؟ ما آدم زنده ایم معلومه بهم سر میزنیم ! گفتم آخه من اصلا حوصله مردم رو ندارم (و حرف زدن باهاشون )

۳- دادم نیشخند میزنم به تموم اونهایی که ادرسم رو از لیست دوستان شون پروندم 🧃 ... ( ی مرض جدیده )

۴- امشب دوست ؟!هم کلاسی ؟! موقع دبیرستانم رو دیدم و شناختمش و جلو نرفتم

۵- هورمون x ام بعد از سه ماه رفتم چک اش کردم و فقط ده تا اومده پایین ... حس میکنم این همه قرص خوردن بی فایده بوده

۶- فری چند مدت پیش حرف از گروه گوگه میزدم میگفت من دیگه نمیخوام وقتم رو درباره اینا و چیزای بی هدف صرف کنم ! و می خوام زندگیم روی جیزای با معنی باشه ... و یدفعه گوگه میاد لایو و شعر میخونه و فری کلی پیام میفرسته و کلی ذوق میکنه میگه ببین این پسر اومده لایو !!!!! اصلا معلوم نیست فازش با خودش چیه !

۷-

۸-

۹-

۸۱۶🐡💔

سلام👋

خیلی وقته دارم فکر میکنم آدرسم رو عوض کنم انگار به این آدرس عوض کردن اعتیاد پیدا کردم ... ولی بیشتر خودم معذب میشم چون هر وقت پست میذارم و وبلاگم میاد بالای لیست دوستان خیلی اذیت کننده هست مثل این میمونه ی نفر (یعنی خودم ) بیست و چهاری داره غر میزنه بابت زندگی

این جور وبلاگ خسته کننده هست و منم بیشتر تر معذب میشم

۸۱۵🐡

از این سوالا :

1.راست دست هستین یا چپ دست ؟

راست دست

2.این جمله رو کامل کن

زندگی برای من بدون .... بی معنیه .

زندگی برای من بدون پول بی معنیه .😃

3.از اسمتون خوشتون میاد ؟

اره چون معنی خوبی داره اما وقتی ۹۵ درصد اطرافیانم نمیتونن تلفظش کنن واقعا ناراحت میشم

4.دوست دارین قد همسر اینده تون چند سانت باشه ؟

مدتی هست هیچ قیافه ای راضیم نمیکنه

5.عمو یا دایی ؟

دایی

6.عمه یا خاله ،؟

عمه

7.عدد مورد علاقه تون ؟

؟!۷

8.اولین وبی که زدین حذف کردین ؟

یکی بود بخاطر کامنتهایی که پسرا میذاشتن حذفش کردم ...اسمش رو یادم نیست

9.تو بلاگفا با کی بیشتر از همه صمیمی هستین ؟

صمیمی...

مجی(؟!)

( الان مجی خودش تعجب میکنه)

10.بابا مامانتون تو بلاگفا کین ؟

آخه این چه سوالیه ... نه تو بلاگفا نیستن

11. ده سال آینده خودتو کجا میبینی ؟

نمیدونم ... اگه زیر خاک نباشم ، خیلی با تجربه و پخته تر از الانمم آینده شغلی نمیتونم نظر قطعی بدم

12.رو جنس مخالف کراشین ؟

کار من کراش زدنه😂😂

اما ثانیه ای ... نیمه عمر پایینی داره کراش زدنم و مثلا فرداش یادم نمیاد کی بوده 😂

13.مترو یا قطار ؟

تو شهر کوچولو ما هنوز قطار و مترو رد نشده ..

14. به نظرت شادی یعنی چی ؟

از نظر من رسیدن به اون چیزی که میخوای ولی رضایت از چیزی که داری ... شادی هست

15. سه تا از صفاتت؟

ویژگی منفی 🤔🤔ندارم ، شوخی کردم😂 ویژگی منفی وقتی درس میخونم و پول ندارم بی حوصله میشم ، ویژگی مثبت سرعت نوشتنم بالاست💥

16.اگه دوست داشتی هویتت رو عوض کنی دوست داشتی جای کی باشی ؟

ی آدم خوشحال

18.الان از چی ناراحتی یا چی اذیتت میکنه ؟

کار پیدا نکردن

19.به چی اعتیاد داری ؟

گوشی ، فیکشن ، سریال

20. پنج تا چیز که خوشحالت میکنه ؟

دژاوو ، فیکشن ، کار ، بغل کردنو k.i.s.s و اون یکی نمیتونم بگم -

21. اگه میتونستی به عقب برگردی یک نصیحت به خودت کنی ؟

چه سوالی 😂😂

احتمالا فقط از دور میدیدمش و چیزی بهش نمیگفتم😂....

ی بعضی چیزا انگار باید اتفاق بیوفتن و سهم تو فقط نگاه کردنه

22. به نظرت تنهایی و هیجان هر کدوم چه رنگی هستن ؟

چه سوالهای جالب و متفاوتی 😂😂

تنهایی آبی تیره ، هیجان زرد

23. چه عادتها و رفتاری داری که باعث ازار بقیه است ؟ فراموشکاری ، طبق مد نبودنم ، آن تایم نبودن ،

24.صبح اگه مامان بابات بخوان بیدارت کنن چه جوری اینکار رو میکنن؟

میگن ماشین دم دره 😂و من وحشت میکنم از خواب پا میشم

25.کراشتون تو مدرسه ؟

منظور سوال رو نمیدونم

26. تا حالا شده به یکی اشتباهی پیام بدین و دردسر بشه ؟

نه خدا رو شکر تا حالا همچین خبطی نکردم 😂😂

27. ی جمله تاثیر گذار برای مخ زنی ؟

شما چقدر باهوشی ! برای پسرا

توصیف جلوه های بصری ... برلی دخترا 😅

28. چه تفاوتی بین شما تو فضای مجازی هست با اونی که تو واقعیتین ؟

تو برخورد اول اصلا یخم با طرف مقابل اب نمیشه

29. ی دروغی که اینجا به ما گفتین ؟

دروغ فکر نکنم گفته باشم

30.تو بلاگفا چند تا اکانت دارین ؟

چهارتا ... سه تاش غیر فعاله ... چه صداقتی دارم من 😂😂😂

31. اولین دوستتون تو بلاگفا ؟ دوستی دو طرفه ؟! شاید کوثر ... اون موقع ی دختر ۱۵ ساله بود که از ی خواننده خوشش میومد و شعراش رو به فارسی ترجمه میکرد !!!!

32. چند بار تو وبتون .... ناله گذاشتن؟

اصلا وب من برا همین ساخته شده 😂😂

33. چی باعث میشه خیلی عصبی بشی یا خوشحال بشی ؟

وقتی ی نفر دورم بزنه خیلی بدم میاد ، وقتی شیرینی تر میخورم ^-^

34. توصیه ات به هم سن سالات که اینو میخونن ؟

هم سن سالای من الان دنبال کار هستن و باید تحمل کنن اما برای شما که به تازگی وارد دبیرستان شدید بلوغ رو safe پیش ببرید و در کل نوجوون های تخسی نباشید

پ.ن: من این سوالات رو سه سال پیش انجام داده بودم و جالبه تغییر جوابام

۸۱۴🐡

آهنگ 🧚‍♀️

پ.ن : چرا همچین شد ؟!🤨

درست شد ☺

این خواننده رو خودم کشف کردم💥

۸۱۳🐡

۱- میخوام اکتشافاتم رو درمیون بذارم !

دو روز پیش پسری رو دیدم که موقع خون دادن حالش خیلی بد شد ( اندازه یک بند انگشت ۲cc ) ، منم با تعجب نگاش میکردم آخه همیشه فکر میکردم پسرا چه از لحاظ روحی چه جسمی همیشه قوی هستند که یدفعه لرزون بلند شد گفت سطل زباله هست ؟ میخوام بالا بیارم ! دوستم بدتر از من هنگ بود و قشنگ منو نگاه میکرد و سریع سطل زباله جلو پام رو گرفتم و اوردم جلو پاش و سر سطل زباله رو باز کردم

من وقتی حالم بد باشه همه اش میگم نه ... اینم انگار تو همون حالت رفته بود ! آب قند میخوری ؟ نه ... پات رو بیاریم بالا ؟ نه ... سرم برات وصل کنیم ؟ نه ... بیشتر دراز میکشی ؟ نه

ولی گفت همیشه همینطور میشه

آقایون هم سن بابام خیلی سفتن ولی پسرای جوون تر و سربازها خیلی خیلی زود فشارشون میوفته از ۵ تا ۳ شون قشنگ غش میکنن ! (شایدم سرباز های سمت ما اینجورین ! ) ولی پسر با قد ۱۸۰ و وزن ۱۲۰ برا ی سرنگ اندازه بند انگشت ی کیک آبمیوه بخوره ... :/

چیز بدی نیستا ولی دخترا ... مثلا با قد ۱۵۰ و وزن ۴۰ میاد اندازه سرنگ گاوی خون میده و ککش نمیگزه و در حالت حاد هی بسم الله میگه

چه قدر جالب !

۲- من بادمجون خیلی دوست دارم و با هر چیزی قاطیش میکنم و جدیدا فهمیدم بادمجون سرخشده + خوراک لوبیا + ۱۵ دقیقه باهم پختن = مزه خورشت قیمه

جلل خالق ... نمیدونستم بادمجون همچین چیز گوگولی و خارق‌العاده ایه ! بهش افتخار میکنم :")

۳- برگ چغندر + سبزی ماهی ... به جای سبزی قورمه # مزه قورمه سبزی نمیده

۴- هویج به جای سیب زمینی داخل ماکارونی # هویج شیرینه ترکیب خوبی از آب درنمیاد

۴- چند روز بود خیلی ریخت و پاش میکردم و چون دلم گوشت میخواست و بعد موقع دکتر رفتن که پول ویزیت نداشتم دیدم باید گوشت رو از رژیم غذاییم حذف کنم چون واقعا به گل میشینم و آخر هفته کاسه چه کنم چه کنم باید دست بگیرم

۵- اینجا گفتم ظهر تخم مرغ میخورم ، یادم موند ... اما حین درست کردن و تخم مرغ خوردن دیدم مزه اش و بوش عادی نیست انگار فاسد شده ! پس تا ساعت ۵ با چشمایی که به زور باز بودن داشتم ماکارونی درست میکردم ... درحالی که قرار نبود

۶-

۷-

۸۱۲🐡🥾

۱- امروز فهمیدم یکی از سال بالاییا (پسر 🥸) ترک هست ، و از اونجایی که مادر منم ترکه اما از اون ترک های مدرن که میگفت "نو ترکیش" دست و پا شکسته زبون ترکی یاد گرفتیم ... امروز وقتی سال بالایی فهمید ترکم با حالت تعجب گفت واقعا ترکه ؟ ( فکر میکرد کلاس میذارم و ترکی حرف نمیزنم درحالی که بلد نبودم و اگر حرف میزدم کلی کلمه فارسی رو دخالت میدادم ! و سریع فارسی به ترکیش ، زبون چنج میکردم:/ ) خلاصه ... گفتم بو هچنه دمیرده!!! اونم از خودش دفاع کرد گفت من نتر بیلم دیلینگ ترکی در که $#@٪&*¥€٪@@×=٪: (بقیه اش رو نفهمیدم) 🥸

چون همونطور که گفتم زبون ترکیم از اون ور بوم افتاده و در ضمن هنگ بودم کی این بشر ترک بوده ! صداش موقعی که ترکی حرف میزد و اعتراض میکرد خیلی جالب شده بود و تند تند میگفت و منم به سان درخت نگاه میکردم چون اون آخراش اگه بلد بودمم هیچی حالیم نبود 😬

۲- میام میگم....

۸۱۱🐡

۱- خیلی خیلی خستمه غذای فردا ظهرم رو باید درست کنم ولی خیلی خستمه دلم میخواد همین الان بخوابم و فردا صبح ساعت ۷ بلند بشم برم ایستگاه اتوبوس

۲- 💔 خوابم میاد

۳- تازه متوجه شدم موهامم چربه

۴- امروز باید دکتر هم میرفتم و نرفتم ... چون از قرص هورمون خسته شدم

۵- مرجان واسم ی نوشابه کوچیک گرفت و دلم نیومد ردش کنم و بگم دندونم درده و بعلاوه ***** ام ، پس با نیشخند به خودم اندر دهانم گذاردم و به خودم گفتم اگر خدا هورمونهای کوفتیم رو تنظیم نکنه واقعا حق داره چون من واقعا ناپرهیزی میکنم

۶- ساکورا میگه این چند سال انقدر قرص و آمپول آلرژی مصرف کردم و تغییر نکردم واقعا دارم عصبی میشم من گفتم منم همینطور وقتی قرصام تموم میشه حس میکنم آزاد شدمه

۷- یکی میگفت آدم یا ۱۸ سالگی گواهینامه میگیره یا همیشه یک مترو سوار بدبخته ( اینا چه جملات مزخرفیه که رسم میکنن)

۸- تصمیم گرفتم ناهار فردام رو درست نکنم و درسم رو بخونم ( احتمالا نمیخونم الکی میگم چون خیلی خستمه و دارم بیهوش میشم ) و بخوابم و فردا که ساعت ۳ برگشتم ماکارونی رو درست کنم ... حیح

۹ - و ساعت ۵ که ماکارونی درست بشه و بخورم و بخوابم

۱۰ - همین الان یادم اومد من تخم مرغ دارم ... فردا ظهر تخم مرغ میخورم ... خدا رو شکر ماکارونی پروسه اش لغو شد ... فقط همینطور با خودم تکرار کنم تا یادم نره و یدفعه فردا عصر با شکم گشنه موقعی که دارم ماکارونی رو دم میزنم یادم نیاد عه ! من قرار بود تخم مرغ میخوردم ... 💁‍♀️

۸۱۰🐡🧃

سریال ونزدی ... تخیلی ، هیجان انگیز ، ماجراجویی

باید چندین فصل باشه ، نمیتونم داستان رو لو بدم وگرنه کل طعمش از بین میره ! کل داستان درباره این هست که ی آمریکایی دنیا رو نجات میده . البته ی سری خشونت های نهفته ای تو داستان بود که خیلی مثلا باحال نشونش داده بودن اما اگر من باشم نمیذارم پسر یا دخترم سریال ونزدی رو نگاه کنن مثلا همون رفیق ونزدی که یک دست چیز شده بود ، نبش قبر اگر اونجا ایرادی نداره ‌.... اینجا تو ایران واقعا جرم سنگینیه

سوالای من بعد فصل اول :

چرا شمایل ونزدی شبیه عروسک آنابل بود ؟

چرا با همچین پدر و مادر رمانتیکی ، ونزدی انقدر منطقی فکر میکرد ؟!

ولی ونزدی خودش ی خوی قا* ت* ل سریالی بودن رو هم داره که خیلی بهش توجه نشد ... مثل کیک تولدش موقع طفولیت اش

پ.ن: من فکر میکنم نباید کلمه ونزدی رو ترجمه کرد چون تو سریال اسم شخص هست

و دلیل اینکه فیلم هالیوود نگاه نمیکردم این بود سایت درست و حسابی نداشتم در عوض ی سایت خفن کره ای پیدا کرده بودم و دیگه انقدر سریال های مافیایی و جنایی کره ای نگاه کرده بودم واقعا شورش رو در آورده بودم ...

۸۰۹🐡💔

۱- من باید چیکار کنم ...؟

۲- خرج عمده من صرف خریدن خوراکی میشه

۳- بکی از بچه ها پیشنهاد قرص (ساشه؟!) پروتئین رو داده ولی میترسم وزنم پایین بیاد و انقباض ماهیچه هام از همینی که هست زیاد تر بشه

۴- الان فهمیدم مربی که تابستون پیشش بودم سرم کلاه گذاشته ، تو روز روشن و الان کارم گره خورده و برگشتم بهش و حرفهایی که میزنه ... واقعا چرا من بهش اعتماد داشتم ؟

۵- محیا میگه اگر تجربه ی درخواست برای شغلی رو داشته باشید میفهمید که نه نمره براشون مهمه ، نه دانشگاه تون و خیلی مواقع نه رشته دانشگاه فقط مهارت و تجربه حالا میخواد کارآموزی باشه ، کارپاره وقت باشه ، کارداوطلبانه باشه .

پس اولویت با سابقه کار ... اگر نداری باید ی نفر رو داشته باشید تا بتونه معرفیت کنه ( این روزا همه اش دارم اینارو میشنوم )

۶- دندونم چی شد ؟ اصلا چیزی باقی نمیمونه که حتی به این بیچاره فکر کنم

۷- فکر میکنم تو جریان رها شدم

۸- چرا داداش من بعضی وقتها عقلش اندازه ی ارزن کار نمیکنه ؟! فقط ۶ ماهه مشغول به کار شده و چرخ روزگار براش میچرخه ... بهم میگه چرا دندونت رو درست نمیکنی ؟ خرجش نهایت n میلیون بشه گفتم نمیشه با خنده میگه چرا نمیشه ؟

وللش منطق بی منطق خانواده من تمومی نداره

۹- من در آستانه مشروط شدنم درس نمیخونم ، جروه نمینویسم ، غذا نمیخورم ، چیزی رو شروع نمیکنم ، دو ماه پیش نوبت مشاوره زبان گرفته بودم (شاید اون موقع حالم یکم بهتر بوده ) و فردا صبح نمیدونم چی باید بگم ؟ اون موقع فکر میکردم ۳۰ دقیفه واسه مشاوره خیلی کمه اما الان فکر میکنم ۱ ثانیه اش هم زیاده !

۸۰۷🐡

من نمیفهمم وقتی نمیخوان یکی رو بگیرن چرا برگه رزومه اش رو میگیرن و میگن حالا اگه خواستیم زنگ میزنیم

خب بگین ما نمیخوایمت

نوانام با تعجب گفت برگه رزومه دیگه چیه!؟

گفتم یعنی چی ؟تو نمیدونی؟!

گفت نه ... منظورم اینه مثلا کسیکه سابقه کار داره دیگه براشون مهم نیست مهارت رو داره با نه ؟ میدونی اینکه کار کرده ی چیز خیلی خوبه

۸۰۶🐡

ماهی فروشی گذاشتم با پست های ماهیم 🐡🐡🐡🐡

یکم از بچه مردم تعریف کنیم و یکم دلتون بخواد

ادامه نوشته

۸۰۵🐡

اینی که میخوام تعریف کنم جالب نیست و سربسته حرف میزنم اما الکی الکی بخندین تا ناراحتی رد شدنم رو بشوره ببره 🥲🥲🥲🤷🏻‍♀️

ادامه نوشته

۸۰۴🐡

با لبخند ردم کرد

.

.

.

من اینو از حرفاش برداشت کردم : کلی ادم واسم رزومه فرستادن (چیزی حدود ۱۵۰۰ نفر... اینم تو شهر فسقلی دانشجویی! ) و کلی مهارت دارن و قطعا تو آخرین نفری هستی که بهش فکر کنم

گفتم الان چی میشه؟

گفت منتطر باش بهت زنگ بزنیم (روز قیامت)

.

.

.

نونام میگفت تیپ اینجوری بزن برو ، تیپ خیلی تاثیر داره ... منم تو راه فکر میکردم مردی خودش اینکاره است مگه عقلش نیست که رو پلنگ بودن یا ساده پوش بودن آدم بگیره !

وقتی برگشتم وجودم دوتا آدم شده بود که یکی اش دیگری رو سرزنش میکرد و میگفت چرا اون همه مهارتی رو که میخواست نداشتی ؟ چقدر بی عرضه ای تو ! و باز از خودم دفاع میکردم که اون لیاقت منو نداشت -_-

حالا شهر دانشجویی برام خیلی بزرگ و غریب به نظر میرسید و حرفهای داداش متاهل و اینکه هی میگفت تو بدون من و حمایتم نابود میشی یادم میودمد و خیلی حس مزخرفی بود

به آذین میگم تو روزمه ات چی بود که اینجا استخدام شدی ؟ گفت من واقعا هیچ مهارتی نداشتم اما به واسطه آشنامون که منو معرفی کرد ... سر کار رفتم و یاد گرفتم

+ کم کم داره حالم بهم میخوره از آموزشا و تلاش کردن برای یاد گرفتن ... فایده اینا چیه ؟

۸۰۳🐡

ی معجزه رخ داده !

یادتونه گفتم ی استادی داریم که دانشجوهای خاص خودش رو داره و براشون کار پیدا میکنه ، چند روز پیش این استاد با دانشجوهای خاصش دعواش شد انگار دخترا حرفش رو گوش نکرده بودند و اینم حسابی عصبی شده بوده و زده بوده به سیم آخر و بهشون گفته بوده دیگه جایی معرفی تون نمیکنم برید به سلامت

حالا فکر کنید این استادمون چقدر تو فشار بوده که از ترم قبل که هی به من میگفت تو فنتی هستی ، دردسر درست میکنی برام ... پررو نیستی ... به من زنگ زده ی کاری برات جور کردم

من الان نمیدونم بترسم یا خوشحال باشم ؟!:/

تو مصاحبه فردا نمیدونم میخوان چی بپرسن ...

به خانواده بگم ؟ (بگم و کل خونواده خبردار بشه ... اما اونا قبولم نکنن و بعد داداشم هر دفعه ببینم و بهم بخنده و بگه تو اصلا استعداد نداری)

-_-

۸۰۱🐡

۴ روز شده و هیچ پستی نذاشتم !

۸۰۰🐡

۱- به سال بالایی های دختر بگی بیان ی چیزی رو نشونت بدن اصلا پا نمیشن ... میگن تایم استراحتمونه-_-

ی چیزی رو درباره خودم نمیدونستم !

۲- فکر میکردم وقتی حوصله چیزی رو نداشته باشم صورتم یک حالت خنثی داره تا اینکه تو ۲۴ ساعت دو نفر وقتی که بی حوصله و عصبی بودم ی چیزی گفتن ی نفر گفت عصبی هستی ؟( خیلی خشک داری رفتار میکنی) و نفر دوم وقتی رو صندلی نشسته بودم تا یکی از دخترا تمرینی ازم نمونه خون بگیره گفت از چشمات معلومه خیلی استرس داری خندیدم گفتم نه استرس ندارم!

۳- شاید باورتون نشه ولی ما حدودا ۴۵ دقیقه داشتیم بحث میکردیم کی بره از سال بالایی پسر ... سوال درسی بپرسه :/

یکی میگفت این پسره اهل شهر ش هست و از بالا به پایین نگاه میکنه و الان ما ازش سوال بپرسیم و چون اهل ساری هستیم فکر میکنه خیلی ساده هستیم

اون میگفت من نمیرم کلی آدم دورش نشسته روم نمیشه:/

به من گفتن... گفتم چرا من ؟ (اخه هر دفعه که هیچکس جواب سوالم رو نمیده من تنها ازش میپرسم و این بارم من باید برم سوال اینا رو بپرسم ؟:/)

زینب گفت همگی با هم آخر ساعت میریم پیشش

...

ولی چون ما همه دختریم ، بدون هیچ حرفی جواب سوالامون رو میداد

آخر سر یکی از دخترا گفت دیدی وقتی سوالامون رو جواب میداد اون خانم پذیرش چجور زیرچشمی نگامون میکرد :/

۴- ظاهرا سرپرست گفته بوده فادیا و زینار با هم دوستین ... فادیا بهش برخورده بود ... گفته لود من با هیچکس دوست نیستم ! با زینار که دیگه اصلا هیچ صنمی ندارم ، بعدا که تنها بودیم گفت من فقط خوشم نمیاد همه جا پخش بشه با زینار رفت و آمد دارم اون دختری هست که با کلی پ دوسته و دلم نمیخواد کسی فکر کنه ما حتی با دوستیم ( این همون هم اتاقی با مزه ام هست که دوست پ اش واسش نامه مینوشت )

۵- مینا میگه دختر خاله و پسر خاله ام بینی شون رو عمل کردن و چند وقت دیگه تو دورهمی خانوادگی میخوان بیان و پز دماغشون رو بدن ... آذین میگه اینکه کاری نداره تو هم دماغت رو عمل کن ... بقیه اش بعدا میگم

ادامه نوشته

۷۹۹🦤

امروز به استاد گفتم من میخوام بعد از تموم شدن آموزشا برم ی جایی همینجوری کار کنم

گفت خب تو میتونی یک هفته تا ده روز همینجا باشی چون گروه بعدی تا بخوان تئوری رو تموم کنن طول میکشه

گفتم واقعا ؟ آخه من میترسیدم یادم بره همه چیز رو

گفت تو بعد از تموم کردن هیچ جایی نمیگیرنت

همینکه این حرف رو زد من کامل دست و پام یخ کرد !!

گفتم یعنی چی ؟

ی سری توضیح داد اینکه این با اون قضیه فرق میکنه و این بستگی داره به اینکه من کدومتون رو معرفی کنم

پیش خودم گفتم اگر همه چیز به معرفی کردن تو بستگی داره قطعا من آدم دلخواه تو تو این حوزه نیستم 😪

پ.ن: من واقعا دل سردم ، استاد خیلی پر انرژی هست و میگه زرنگ باشین و فلان و من پس ذهنم اصلا نمیفهمم هدفش چیه؟ همینجوری الله یولنه داره به ما کمک میکنه؟

اون روز نونام گفت بیا اصلا رو پارتی داشتن حساب نکنیم ، چون ما هیچ کسی رو نمیشناسیم تا کمکمون کنه ... و بعد میگه باور کن تک تک پرسنلهای بیمارستان ما با کانکشن اومدن داخل ، تو میای الله یولنه واسه ی درمونگاه تا سه ماه کار میکنی مثل من ..‌. تا جایی پیدا بشه تو رو قبول کنن

ولی امروز استاد میگفت هیچ کس ی تازه کار رو حتی واسه مجانی کار کردنم قبول نمیکنه😕

۷۹۸🦤

قطعا چیزی که من اینجا مینویسم هدفم عادی ساختن اون موضوع زشت نیست ، اینو درک کنید

۱- امروز استاد نصیحتمون کرد و گفت بهتره هر چه زودتر وارد بازار کار بشید و واسه خودتون زندگی کنید

یکی از دخترا گفت استاد ما که قصد مهاجرت و ادامه تحصیل نداریم واسه خوشبختیمون چه توصیه ای میکنید ؟ گفت شوهر پولدار یا خودت اونقدر زرنگ و با جنم باش که از حرفه ای که نشونت میدم پول دراری

۲- واقعیت اینه ما از سال بالایی های دخترمون تقریبا شانس نیاوردیم :/ ، من به نونام گفتم ی پسر غریبه هست هیچ نمیشناسیمش و این هر وقت صداش بزنیم میاد کمک و راهنمایی میکنه اما وقتی سال بالایی های دختر ما رو میبینن ی نگاه هایی با لبخند میکنن انگار ما میخوایم مخ بزنیم ( شاید من اینجور فکر میکنم )

نونام گفت جدیدا مثل عقب مونده ها فکر میکنی ... بذار بهت بگم تو واسه رفتن به اونجا پول دادی و هر چند بار که بتونی میتونی اون پسر رو صدا بزنی و بذار همه هر چی میخوان فکر کنن اون محیط رییسش عمت نیست که تو هر روز بتونی بری اونجا و از وسایلش واسه یاد گرفتن استفاده کنی۳

۳- * رمز دار شد *

این رو که نوشتم معنی نمیده که پسرا همچین چیزی رو امتحان کنن یا دخترا بخوان کاری کنن ... من فقط روزمرگیم رو نوشتم اگر درس عبرت بگیرین خیلی هم خوب

۴- پسر خاله میگه هر کی ارشد رو شروع کنه ... ی جوری با بقیه رفتار میکنه انگار خداست ... بابا کوتاه بیا ی ارشده !! انقدر از اون بالا ما رو نگاه نکن

ادامه نوشته

۷۹۷🦤

۱- بعد از مرغ دریایی چی بذارم ؟

۲- 🐡

۳-

۴-

۵- خیلی خوابم میاد

۱۰-جیزز کرایست ! ساکورا مطلقه است ؟!😱😱😱 اصلا بهش نمیخوره !!! البته بچه ها گفتن هیچ کس هیچ چیزی نباید بدونه وگرنه ساکورا ناراحت میشه و از این حرفا

۱۱- دارم آمار لحظه به لحظه میدم انگار با چند نفر نشستم سبزی پاک میکنم🥲

۱۲- به ساکورا میگیم چرا اسمت اینه ؟! میگه این اسم مادربزرگمه ... مثلا گذاشتن تا یاد مادربزرگم فراموش نشه

۱۴ -

ادامه نوشته

۷۹۶🦤

مهستی کات کرد

بالاخره

یا ماجراهای .....

ادامه نوشته