گفته بودم اولین کراشم نسیم بود ؟ اونم وقتی ۶ سالم بود و اون تازه دبیرستان بود وقتی پشت میز مینشست واسه خوندن منم کنار میز وایمیسادم و فقققط نگاش میکردم ( یاد هم اتاقیم ایران افتادم که تو مهمونی وقتی مصط بود هیچکس رو نگاه نمیکرد جز دختر خوشگله مجلس ... حالا بعد مهمونی هم که اومده هی میگفت دختره خیلیییی خوشگل بود .... تباه تباه ) و اون هیچی نمیگفت و اون آخرا باید منو میکشیدن میبردن چون نسیم باید تمرکز میکرد

خلاصه بعد اون سالها نسیم رو ندیدم هر وقت حرف نسیم هم میشد میگفتن نسیم دیگه نمیاد و منم کامل ناامید شده بودم از دیدنش

تا اینکه ی شب که تو مجلس ختم بودیم بی انگیزه داشتم همه چیز رو نگاه میکردم پگاه جلوم خرما گرفت و منم برداشتم ... پگاه رد شد نفر دوم چند متر دور تر وایساده بود و پیش خودم گفتم شعت ، از همچین کراشی خرما نگیری و در عوض از پگاه خرما بگیری ‌! ولی بعدد ی دفعه ذهنم گفت اما نفر دوم کیه ؟ همینجور نگاش میکردم میگفتم چرا نمیشناسمش ؟ ولی آشناست ؟! من باید بدونم امشب این کیه ؟ گفتم از مادرم بپرسم اما بعد یادم اومد مادرم ی حالت مچ بگیر داره و نیشخند میزنه میگه چیه ازش خوشت میاد ؟ ( وی شانس ندارد ) سو ‌... به بغل دستیم گفتم اینی که جلومون هست کیه ؟؟؟ نگاه پشت سرش کرد گفت اوه فلانی .... گفتم نهههه پشت سر نه ... جلو ... گفت اوه اونی که موهاش سفیده ... ی لحظه پیش خودم گفتم آخه چرا من باید ادمای پا به سال فامیل برام مهم باشه ؟! گفتم هیچی بیخیال ... مهم نیست

بعد از ده دقیقه بغل دستیم گفت فکر میکنم منظورت با نسیم هست ..‌. گفتم اون نسیمه؟! گفت آره گفت هیس دیگه مرسی کافیه

پ.ن: خدای من چجور ممکنه بعد این همه سال ادم هنوز ژذاب باشه ؟