۷۲۸🧣
عه وا کلی نوشتم تما نتم وصل نبود و همگی پاک شدن:/
خلاصه نوشته ام
: نونام واسه دختری که سه ماه باهاش آشنا شده بود کیک گرفت و بهش گفتم کیکه بزرگ نیست؟ گفت پولش چیزی نیست
اما واسه تولد من هیچ کاری نکرد ... شاید میخواست تلافی کنه چون من تولدش خیلی خیلی ناراحت بودم از اینکه تو هیچ چیزی نمیتونم کمکش کنم و از شهر دانشجویی فرار کردم تا منو نبینه و نگه عه پس هدیه من چی شد؟ خواهر من اینجوریه چیزی براش بخری نگاه میکنه میگه چه بیکلاس و کلی میزنه تو ذوقت و درک نمیکنه شاید تو تنها چیزی که با پول تو کارتت میتونستی بخری همین بود
البته انتظاری هم نداشتم ناراحت نشدم ولی یکم درد داشت
+ نوشته شده در سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 14:7 توسط Taxian
|