۷۳۱🧣
روزی که داشتم میومدم تو ماشین آقا پسری رو دیدم همسن داداش خودم بود و گفتم احتمالا هم محله ای مون هست بهش میخوره دایی فلانی باشه
ولی چند دقیقه که گذشت به راننده گفت عمو ! تو ثانیه مغز من یکسری حساب کتاب کرد و به این نتیجه رسید ایشون همون آقا پسری هست که تابستون قرار بود ما با نطر خانواده تو ی کافه قرار بذاریم اما پدرم مخالفت کرد و گفت پسره از خونواده O.B هست چقدر خوشحال شدم اون لحطه که ی لباس مناسب پوشیدم گرچه دو لایه ماسک به صورت زده بودم ...
ولی چند دقیقه که گذشت پیش خودم گفتم هعی ... اگر ما با هم آشنا هم میشدیم ایشون نمیتونست از پس من بربیاد
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 13:22 توسط Taxian
|