۱- وقتی ی غذا درست میکنی اما مزه اش خوب نمیشه چیکار باید کرد ؟ مثلا خوراک لوبیایی که درست کردم مزه اب میده!

۲- حس میکنم اگر کارشناسیم رو تموم کنم ... خیلی نابغه ام ! 

۳- دلم میخواد فقط بخوابم ... اما از استرس اصلا خوابم نمیگیره

۴- دانشگاه ما خیلی بدهی داره و اصلا قصد نداره این ترم رو شروع کنه خوشبختانه اما قسمت بدش با درس دادنای هپلی؟! میخوان امتحان حضوری بگیرن -_-

۵- آیه خیلی مواظب خواهر کوچیکش هست نمیدونم واقعا انقدر لازمه ؟! 

۶- ماشاءالله چه آینه خوبی دارن ... آدم رو چند درجه خوشگلتر نشون میده 

۷ - مواظب بودن از این نظر که ذهن پاک دخترانه اش به فنا نره ؟! بهش گفتم آیه به فنا رفتن چیه دیگه خو این باید ی چیزایی رو بدونه اما آیه چشمان خود را درشت کرده و ابروان خود را بالا داده گفت نه 

مثلا خواهر این سنی داشتم میگفتم بیا با هم بریم خانه مومک ... اما آیه میگه همین مونده تو این سن اصلاح کنه🤷‍♀️

۸- بلاگفا خلوت شده امشب ، هیچکس پست نمیذاره

۹- چرا بعضیا ی جور صحبت میکنن میگن اونایی که تو دهه ۳۰ هستن نباید از اهنگهای نسل جدید خوششون بیاد ؟ مثلا حلما ۳۰ سالشه و آهنگای بیل*&^ ی آی*&^ لیش رو گوش میده و بعد تو سایتا و اینستا بری همه ایرانیا کامنت گذاشتن طرفدارای بیلی ی مشت بچه های ۱۰ - ۱۲ ساله تعصبی هستن ! 

درحالی که موسیقی ی زبونیه واسه تموم دنیا حتی اگر معنیش رو نفهمی حالت خوب میشه بهشون گوش کنی ! 

مثل آهنگ change از xxx تنتاسیون ... مامانم هیچی نمی دونه اما ازش خوشش میاد !

۱۰- چون ابن دو شب خواهر کوچیکه آیه تنها بود و شبها میرفتم پیشش میخوابیدم فکر میکردم هر حرفی رو میتونه باهام درمیون بذاره فقط سرش تو کار خودشه ! اما الان فهمیدم خیلی بااهام رودربایستی داشته! 

اونقدر که من ساعت ۱۰ شب میرفتم پیشش و اون هیچ زنگی بهم نمیزد که باید زودتر بیام چون زود میخوابه و الان که مادرم از مسافرت برگشته میگه میدونی این دختر چقددددر منتظر تو بوده ؟ 😶😶😶