تو داستان B که قبلا اینجا درباره اش نوشتم ... اسم حیوون های خونگی سوهیون ... دوتا حیوونی که پسربچه باهاشون بازی میکرد ... بیسکیت و تافی بود !!!! 

بیسیکیت ی سگ کوچولو سفید و تافی ی شیببر بود ...

اسم دوتا خوراکی 

تافی دست B رو ی بار گاز گرفت ! و کلا پسر کوچیکه خیلی با حیوون بزرگه رفیق بود !!!!

 

 

اسم داستان : کسی که جسد رو داخل قبر میذاره (فکر نمیکنم همچین کلمه ای تو فارسی داشته باشیم Under taker ) 

 

 داخل پرانتز:

دست خودم نیست‌. وقتی استرس دارم همیشه همین کارای عجیب میکنم.

سر یه کنکوری داشتم گوشه ها و دستگاهای موسیقی ایرانی رو خیلی عمیق و جزئی مطالعه میکردم.

الانم دارم درباره تافی و بیسکیت میگم ... انگار نه انگار فردا امتحان دارم !