۱- یادی کنم وقتی داداش سینگل خواست بگه ذائقه ام تو غذا عوض شده ... اما به جاش گفت گر *&^ ایشم عوض شده ... منم هنگ نگاش میکردم این پسر داره چی میگه؟!

۲- قبلا قبلا ها...  عکس زمینه برنامه موسیقی گوشیم ی عکس فوق العاده خاکبرسری بود ... چیز خاصی نبود "فقط دو تا دست بود که هم رو گرفته بودن " اما اون پوزشن و اون موقعیت خاصش 🤣🤣 خیلی اوضاعش ناجور بود ... 

معمولا لیست آهنگها همیشه روی اون تصویر قرار میگرفت و کلا تم اون برنامه تیره بود و خودمم خیلی وقت بود فراموش کرده بودم که تو عالم مس*&^ تی چیکار کردم ؟! 

یک روز خیلی یهویی داداش سینگل اومد سر وقت گوشیم گفتم ی لحظه وایسا تا برنامه موسیقی باز بشه ! و اون برنامه همون لحظه هنگ کرد و تنها اون عکس ملعون شده رو تونست بالا بیاره و اون دایره همینطور پیچ میخورد که مثلا از هنگی خارج بشه 

اونجا به خودم گفتم این عکس هنوز زمینه بوده  ؟؟؟؟ سرم رو اوردم بالا دیدم داداش هم اول به ی حالت متفکری نگاه میکنه میگه خب این دو تا دسته ! بعد تو کسری از ثانیه متوجه اون پوزشن و موقعیت شد و دیدم چشاش گرد شد اندازه ی کاسه !!!! 😭😭🤣🤣🤣🤣🤣

بعد اون موقع گوشیم انگار به خودش اومد  و عکس رو پنهون کرد 🤣😭🤣😭🤣 

شبش برداشتم عکس رو ... ولی دیگه فایده نداشت 🤣😭😭

 

 ۳-  من با دوست پ مشکلی ندارم ! خیلی هم خوبه و مزایای خودش هم داره ... اما پسرای منطقه ما پای هر کاری که میکنن واینمیستن (؟!) و بی ابروت میکنن... خلاصه اصلا مسئولیت پذیر نیستن و من اینا رو میبینم میگم خدا کنه در آخر همه چیز به خوبی و خوشی تموم بشه . (جواب کامنت شخصی )

 

۴- امشب تنهام ... هیچکس تو اتاقمون نیست ... خانواده من رو گذاشته تو لیست سیاه ... زنگ میزنی یا پیام میدی گوشی رو برنمیدارن