۶۴۵🌾
اصلا جدا از قضیه قلدری کردن و رییس بازی در اوردن و جای تختم که انگار خود قطب جنوبه ...
دو تا از بچه های اتاق ی جور نگام میکنن انگار آدم ندیدن !!!!
دارم لباسها رو مرتب میکنم یا لباسم عوض میکنم میبینم نگام میکنن اما دکمه شون خاموش شده ؟! هنگ شدن ؟!
.
.
.
وقتی با فاطی رفتم بیرون نصف راه رو ایه الکرسی میخوندم ! اصلا با این دختر حس امنیت ندارم ... مدیونید فکر کنید که کل راه به فاطی ملک مینداختنن و کلا هر جا پسر وایساده بود ی جور دیگه به فاطی نگاه میکردن
کلا ی حس ناامنی داشت و استرس میگرفتی
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم مهر ۱۴۰۱ ساعت 13:45 توسط Taxian
|