۷۶۳🦤
آذین داره از درد گریه میکنه و فحش میده و ما همه داره میخندیم خدایا توبه
.
.
.
آمپول رو داد ساکورا بزنه و ساکورا میخندید میگفت شل کن
میگه نه بزارین به دوست پ ام زنگ بزنم اما میبینه مشغوله و با گریه قطع میکنه
مه رخ میخنده میگه من هنوز میگم حامله ای بین قرصات بیبی چک دکتر نداده ؟!
آذین میگه خیلی بی شعوری ... باز گریه میکنه و زیپ شلوراش رو نمیتونه بکشه بالا میگه خدایا اینم با من لج کرده
باباش زنگ میزنه میگه چطوری ؟
آذین گریه میکنه میگه ک *** درده تازه آمپول زدم
موهاش رو درست کردم و انداختم پشت گردنش و اشکاش پاک کردم ...
باز مه رخ میگه وااای نکنه حامله ای ؟
آذین میگه میام واست یکی اینو بزنه
به دوست پ زنگ میزنه میگه چرا همیشه مشغولی ؟ من آمپول زدم و دارن میام دنبالم اون میگه من همیشه آزادم آذین میگه همین که من زنگ میزنم مشغولمیشی ؟ الانم برو به تماسات برس
مه رخ میگه وااای بچه ها داریم خاله میشیم
آذین میگه *****