آذین داره از درد گریه میکنه و فحش میده و ما همه داره میخندیم خدایا توبه

.

.

.

آمپول رو داد ساکورا بزنه و ساکورا میخندید میگفت شل کن

میگه نه بزارین به دوست پ ام زنگ بزنم اما میبینه مشغوله و با گریه قطع میکنه

مه رخ میخنده میگه من هنوز میگم حامله ای بین قرصات بیبی چک دکتر نداده ؟!

آذین میگه خیلی بی شعوری ... باز گریه میکنه و زیپ شلوراش رو نمیتونه بکشه بالا میگه خدایا اینم با من لج کرده

باباش زنگ میزنه میگه چطوری ؟

آذین گریه میکنه میگه ک *** درده تازه آمپول زدم

موهاش رو درست کردم و انداختم پشت گردنش و اشکاش پاک کردم ...

باز مه رخ میگه وااای نکنه حامله ای ؟

آذین میگه میام واست یکی اینو بزنه

به دوست پ زنگ میزنه میگه چرا همیشه مشغولی ؟ من آمپول زدم و دارن میام دنبالم اون میگه من همیشه آزادم آذین میگه همین که من زنگ میزنم مشغولمیشی ؟ الانم برو به تماسات برس

مه رخ میگه وااای بچه ها داریم خاله میشیم

آذین میگه *****