خدا خیر کنه خواهرمو ... وقتی میخواد راهنماییت کنه باید به اندازه تمام دنیا بهت غر بزنه وقتی براش توضیح میدی بابت تمام حرکتهایی که انجام دادی باید توبیخت کنه

بعد از چند مرتبه زنگ زدن بالاخره گوشی رو برداشت گفتمش چرا انقدر دیر چواب دادی؟ گفت اگر اجازه بدی داشتم سرویس بهداشتی رو میسابیدم

پیش خودم گفتم کاش هیچ وقت مجبور نمیشدم بهت زنگ بزنم

حرف زدن با مادرم هم بدتره ... اون اصلا جوابت رو نمیده و میگه مشکل خودته

حرف زدن با پسر خاله از بدتر هم بدتر هست ... اینجوری که میگه خب تو که اذیتی دیگه نرو ! میگم نرم؟! میگه اره ... میگم پس کجا خرجمو دربیارم ؟ میگه اون دیگه مشکل خودته ... وقتی باهاش حرف میزنی حس میکنی ی احمقی