۱- با فر**** ی سایت پیدا کردیم رایگان رمان میخونیم 🥰 ، داستانی که الن خیلی جذب اش شدم درباره بوکسوری که داخل یکی از زیرزمینهای سن پترزبورگ مبارزه میکنه دچار فراموشی شده و به دنبال گذشتشه و از اون طرف شخص دیگه ای همسرش طرفدار پرپروپاقرص آنتان لاوی و پدر شیطان پرستی هست و تولید کننده ی مواد مخ**در جدبد تو کل کشور  و داخل خونه اش ی لایگر (شیر هایی که جسه چندین تنی دارند و اصولا تو آزمایشگاه به و جود میاد ) و پیرانا نگه داری میکنه ! همه این کارای عجیب غریب بخاطر عقاید شیطان پرستیش و زندانی کردن همسرش هست ... و بقیه داستان که هنوز خودمم نخوندم

علایقم داره میره سمت چیزای جنایی

۲- امروز نتونستم برم سر کار چون اون پسر نرم افزاری واسم مشکل درست کرد 😖 گفت کجا میخوای بری؟! گفتم دور نیست گفت عااا من که میخوام بهت پول بدم و حرف زد و حرف زد و حرف زد که دیگه اومونی گفت صبح نرو بزار واسه ی روز دیگه ... و تا چهارشنبه کلاس دارم نمیتونم جایی برم 

آخه تویی که همچی رو یادت میره چرا باید بهت امید وار باشم ؟! ان شاءالله برنامه ات جواب بده ولی از تو پولی به من نمیرسه 

۳- بهم میگن چرا انقدر دنبال پولی ؟! مادرم من بهت بگم هزار دلار لازم دارم تو نداری بهم بدی ولی در عوض نمیگی ندارم تمام تلاشت رو میکنی منو از هدفم دور کنی 😪

۴- فعلا تا همین جا بسه