دعوای پدر و مادر 😐🙁

 

نزدیک سر ظهر تو اتاق نشسته بودم و صدای بحث شون میومد و هیچ کدوم کوتاه نمیومدن 😶☹

واکنش من :⚡⚡⚡😕

وقتی در رو باز کردم بابام گفت ببین مادرت ول نمیکنه😑😑

خانم همسایه مون صدا زد حالتون خوبه ؟ همه سالمید ؟ 

.

.

.

نیم ساعت بعد همون خانم همسایه اومده بود کمک مامانم ! منم کنارشون نشسته بودم گوجه نارس نمک میزدم میخوردم اما هی به خانمه نگاه میکردم میگفتم الان چه فکری میکنه ؟ فک نکنه صدای من بوده ... بعد گفتم نه بابا مشکلات ما چ ربطی به اینا داره ! 

بعد این خانمه هی تو روی من میخندید ، هی بحث رو باهام باز میکرد ! منم تعجب ! چرا عجیب غریب برخورد میکنه !!

 

 از مامانم پرسیدم وقتی پیش هم بودید نگفت این صدای چی بود اومد یدفعه ؟؟ 

مادرمم گفت آره بهش گفتم من و تو داشتیم بحث ( دعوا بودش ) میکردیم 😳😳😳

گفتم رو چی بحث میکردین ک هیچ کدوم کوتاه نمیومدین ؟ 

گفت میخواستم بدونم بابات از کارش پشیمونه یا ن ... ی دروغی گفتم و بابات هم گفت اصلا پشیمون نیستم و اگه برگردم به عقب باز انجامش میدم !😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑

 

پ.ن: خداوندا زن و شوهری دعوا میکنن بعد میندازن گردن بچه شون ... 😩😩