فری وقتی حسود میشه چه ترسناک میشه !

 

رشته قبلی تا من میگفتم الف ... میگفت داری پز رشته ات رو میدی؟! 😶😶😶😶

الان این رشته که هستم تا حرفی بخوام بزنم ، میگه رشته ما که سخت از شماست ، شما که درکی ندارید ... اصلا لِوِل دانشگاه ما خیلی بالاتر از شماست و ... 😑😑😑😑

 

پ.ن: تازگیا میگه دیگه نمیخوام همه چیز رو تو خودم بریزم ...

 

این جور برخورد کردن فقط ی نتیجه میتونه داشته باشه !

: دوستی مون تموم میشه!

 

و منم از خیلی وقت پیش تو یک پست (این وبلاگ ) گفتم دارم حس میکنم دوستی ما دو تا  داره تموم میشه ... جوری که شاید ی روز بیاد ببینیم اصلا از هم خبر نداریم یا از کنار هم رد بشیم و نگاه به هم  نکنیم !

قبلا خیلی میترسیدم از دستش بدم چون خیلی صمیمی بودیم...  و دوست پیدا کردن واسم خیلی سخته و نمیتونم با هر کسی دوست بشم ... از رها شدن و تنها شدن میترسیدم 

اما الان که این وجهه اش رو دارم میبینم ( بی محلیاش ، زخم زبونها و تحقیر کردنا ) پیش خودم میگم کاش تنها بودم و هیچ وقت باهات حرف نمیزدم یا صمیمی نمیشدم