حس میکنم اینکه دقیقه ۹۰ تصمیم میگیرم رفتنم به خوابگاه رو لغو کنم ... همه کسایی که تو رفتنم به نوعی دخیل هستن آزرده بشن :/

آخه الان فهمیدم از حالت تهوع نمیتونم بخوابم و اصلا حس خوابگاه خلوت و کلاس زبان رو ندارم و بدین صورت احتمالا جمعا ۱۳ روز لنگر بندازم خونه ، فقط بنده خدا راننده صبح پاشه و پیام منو ببینه و کفری بشه :"(

اصلا حوصله چیزی رو ندارم دلم میخواد فقط لش کنم تو خونمون ...

امروز انقدر ماست و ترشی ، شربت آبلیمو خوردم که معده تم سردی کرده و کنجی نشسته ام و نمیدونم چیکار کنم

وی برای اولین بار در طول زندگیش ! فهمیده بود دوروز دیگه پریود میشه ... ببینید برای اولین بار ! ..‌ . پس پیش خودش گفت خب باید تا میتونم سردی بخورم که اگه پریود شدم دهنم سرویسه ولی خب انقدر زیاده روی کردم که الان نتیجه اش مشخص شده :"(